شنود

سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

شنود

سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

شنود

در سپهر ملیِ «گفت و شنودِ» کشوری که ردپای 5000 سال تمدن در آن وجود دارد و مزین به آموزه های متعالی دینی همچون اسلام نیز هست، زیبنده نیست که سهم «گفتن» ها بسیار بیشتر از «شنیدن»ها باشد.
شنیدن نه به معنای پذیرشِ بی چون و چرا، بلکه ناظر بر این آسیب که قوه ی شنیداری ما بسیار کمتر از قوه ی گفتارمان فعال و آماده ارتباط با طرف مقابل است.
ما در غالب گفت وشنودهای فی مابین، اگر هم به ظاهر در حال توجه به سخنان طرف مقابل هستیم، درواقع منتظریم تا رشته ی سخن را در دست گرفته و آنچه را که از پیش آماده نموده ایم روانه ی روبرو کنیم.
این موضوع را یک آسیب فرهنگی عمیق برای کشوری که سعدی ها، فردوسی ها، خواجه نصیرها، ابن سیناها و ... را به جهان ارائه کرده است می دانم.
پایگاه شنود، محلی است برای شنیدن سخنان دوستان و عابرانی که در فضای مجازی گذرشان به این دریچه ی سخن می افتد.
فضای محقر «شنود»،
به شرط عدم اسائه ادب و رعایت نزاکت در سخن، به روی هر مخالف و موافقی گشوده است.

۱۲ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است

هان ای خمینی زادگانی که در قید حیاتید.

قاطبه ی شما برای ما ملت ایران محترمید.

ما دلمان می خواهد رنگ و بوی آن «اسطوره رهبر» را از شما حس کنیم.

ما می خواهیم.

لکن، این بسته به خود شماست که رفتارتان، منش تان، وزن کلامتان، مدل افکارتان به آن یگانه ی قرن بیستم شبیه باشد یا نباشد.

ما ملت ایران،

تنها و تنها از تمامی کسانی که خون آن نازنین را در رگ دارند یک چیز می خواهیم :

اگر نمی توانید در سایز مشی حضرت روح الله ظاهر شوید، دست از کوچک سازی سایز شخصیت خمینی کبیر بردارید.






۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۲ ، ۰۹:۲۲
مهران موزون
 بلاشک می توان شاخص ترین برنامه ی سیاسی تلویزیون در سال 88 را همان سری برنامه ی »شاخص» دانست که عدم انطباق بسیاری از وجوهات فتنه براندازی را با دیاپازون فرمایشات و آثار حضرت امام(ره) برملا کرد.

اصولاً ساخت و پخش برنامه ی شاخص در سال 88 ، جیغ بنفش برخی سران فتنه و همراهان نیمه ساکت آنها را نیز درآورد، چرا که یادآوری و تبیین فرمایشات بنیانگذار کبیر انقلاب، نقش بسیار کلیدی و مهمی در بصیرت افزایی عمومی و به خاک مالیدن پیشانی فتنه ایفا کرد.

اکنون ماههاست که خط فتنه برای بی اعتبارسازیِ «فصل الخطاب بودن آثار امام خمینی قدس سره الشریف» تحرکات انحرافی خاصی را در دستور کار قرار داده است.

این جریان انحرافی که در حال ریشه دواندن در مبادی حساس کشور است یک بازی دوسر بُرد را از این حرکت نامیمون دنبال می کند :

الف ) از آنجایی که این جریان پس از تجربه ی نوش کردنِ ضربات سهمگین از بصیرت افزایی عمومیِ برنامه ی «شاخص» در سال 88 تمامی تریبون های رسمی نظام را برای فتنه افکنی مجدد از دست داده است و مهمترین راه گزیدن نظام را سوراخ اینترنت و رسانه های غربی همسو با خود میداند لذا تقطیع و بُرش فرموده های امام راحل و خَلط آن با ادعاهای غیرمستند و خودساخته ی مشکوک دنبال می کند تا در فضای رسانه ای ماههای آینده (و شاید سال 93) با فعالسازی مجدداً بدنه میدانی فتنه، پیشاپیش دست نظام را برای تأسی به عروه الوثقیِ فرمایشات حضرت روح الله بسته باشند.

چگونه؟

ابوعطاخوانی صادق زیباکلام، بخشی از اهداف طرح انحرافی را رونمایی کرده است: (( من مطمئن نیستم که این کمک گرفتن از امام(ره) در خصوص اثبات یا نفی موضوعی، خیلی شیوه اصولی و درستی باشد. حتی معتقدم این شیوه با مرام خود امام هم خیلی سازگاری ندارد.»
این چه روشی است که بگردیم در لابه‌لای هزاران جمله و فراز از امام (ره) که ببینیم ایشان در مورد فلان مسئله سیاسی و عرفی، چه نظری داشته‌اند؟
))

اکنون چون روز روشن است که جریان انحرافی به دنبال بی مصرف نمودن دیاپازون انقلاب (امام خمینی رضوان الله تعالی علیه) است تا بی دغدغه از پاسخگویی به افکار عمومی مردم، اقدام به کوک کردن ساز خود در دستگاه های غربی و راک و جاز سیاسی نماید.

از نظر خط فتنه، وقتی عامه ی جامعه به این نتیجه برسند که آثار امام خمینی(ره) قابل تعدیل و تحریف است بنابراین برنامه های ساختارشکنانه ی آینده شان را نمیتوان با تکیه بر آثار حضرت امام مهار و مدیریت کرد.

ب) مصرف دومی که خط انحرافی «امام افکن» از طرح جعلیات درخصوص آن حضرت دنبال می کنند ایجاد بلوای قلم و همهمه ی انحرافی در سطح جامعه است تا همگان از توجه به آنچه که در برخی وزارتخانه های حساس در جریان است غافل شوند.

این نکته ای است که دکتر حسن روحانی بیش از همه نیازمند دقت و توجه بدان است.

روحانی با همه ی سیّاس بودنش نیاز دارد تا گاهی به تماشاچیانی همچون وبلاگنویسان ساده که در گود مسئولیت نیستند اما برخی حرکات خاص را خوب متوجه می شوند گوش فرادهد (پیش از آنکه دیر شود)

خط انحرافی جدید که تلاش فوق تصوری در رسوخ به بدنه دولت یازدهم دارد برای آنکه در کمال آسودگی بتواند این نفوذ را ترتیب داده و وزارتخانه های حساسی همچون نفت و ... را به تصرف خویش درآورد محتاج ایجاد بَلبَشوی رسانه ای (از سوراخ اینترنت) است تا افکار عمومی متوجه بزن و برقص دیگری شده و کوکِ سازی که در برخی مبادی مهم کشوری در حال انجام است در آرامش انجام گیرد تا زمانی که صدای ارکستر شوم آن برخیزد.

نکته: آنچه مسلم است آثار و گفتار امام راحل خدشه بردار نیست زیرا پیش از آنکه اینان به نتیجه برسند که لازم است تا امام را موزه نشین و بی اعتبار کنند، آثار آن سفرکرده به وفور به چاپ عمومی رسیده به نحوی که بعد از قرآن کریم و نهج البلاغه و شاهنامه ی فردوسی یکی از سهل الوصول ترین منابعِ در درسترسِ مردم، کتابها و نوشته های خمینی کبیر است لکن پیامی که خط انحراف چسبیده به دولت یازدهم دنبال می کند غیر قابل استنتاج بودن این آثار است که لازم است هوشمندان عرصه ی قلم مراقب کار باشند.

بی تردید یکی از بدل های مناسب این فتنه ی تئوریکال آن است که سر قلمها به سمت همان نقاطی معطوف شود که انحرافیون تمامیت خواه نمی خواهند.

شاید بهترین کار برای خنثی سازی این توطئه ی زشت، پیگیری امور و کارهای اجرایی کشور از سوی اهالی رسانه است و اینکه حسن روحانی را به زمین بازی «ساخت کشور و رقم زدن حماسه اقتصادی» سوق دهیم و نگذاریم انرژی دولت یازدهم در بازی های تعریف شده ی تندورهای انحرافی هرز رود.

ملت ایران در فهم و استنتاج آثار حضرت روح الله از کسانی چون آقای انصاری بسیار باسوادترند لذا حافظین آثار رهبر کبیر انقلاب خود ملت اند.

هنوز 5 ماه از فرمایشات امام خامنه ای(مدظله) نگذشته است که فرمود :
نقشه ى راه هم در مقابل ما است. ما نقشه ى راه داریم. نقشه ى راه ما چیست؟ نقشه ى راه ما همان اصول امام بزرگوار ما است؛ آن اصولى که با تکیه ى بر آن توانست آن ملت عقب افتاده ى سرافکنده را تبدیل کند به این ملت پیشرو و سرافراز. این اصول، اصولى است که در ادامه ى راه هم به درد ما میخورد و نقشه ى راه ما را تشکیل میدهد. اصول امام، اصول روشنى است. خوشبختانه بیانات امام، نوشته جات امام در بیست و چند جلد در اختیار مردم است؛ خلاصه ى آنها در وصیتنامه ى جاودانه ى امام منعکس است؛ همه می توانند مراجعه کنند. ما مفید نمی دانیم که به اسم امام تمسک کنیم، اما اصول امام را به فراموشى بسپریم؛ این غلط است. اسم امام و یاد امام به تنهائى کافى نیست؛ امام با اصولش، با مبانى اش، با نقشه ى راهش براى ملت ایران یک موجود جاودانه است. نقشه ى راه در اختیار امام است و آن را به ما عرضه کرده است؛ اصول امام مشخص است.
۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۲ ، ۱۱:۱۷
مهران موزون

بعد از خبر محمد خاتمی از ترورهای احتمالی آینده و واکنش های سریع و هوشمندانه ی برخی از مسئولین،

خاتمی در موضعی منفعلانه در پاسخ به این سوال که : آیا شما برنامه‌ای برای ترور دارید؟

اظهار کرد: به منِ یزدی که گفت‌وگوی تمدن‌ها را مطرح کرده‌ام اصلا می‌خورد که اهل ترور باشم؟
 

شنود لازم میداند به موضوع ورود کرده و مطالبی را بیان نماید.

فرض کنید سوال فوق را خبرنگاری خارجی در راهروهای سازمان ملل از خاتمی پرسیده باشد و خاتمی بگوید :

به من ایرانی که گفت و گوی تمدنها را مطرح کرده ام اصلا میخورد که اهل ترور باشم؟

آیا خبرنگار نمی تواند به او بگوید :

منظورتان این است که ملت های دیگری هستند که اصولا تروریست اند؟

و بدیهی است که خاتمی خواهد گفت : منظورم این نیست که ملل غیر ایران، تروریست هستند اما خوب ایرانیان شهره اند به فرهنگ و ادب و ...(و ادامه ی رفوکاری)

آیا رئیس سازمان ملل و همچنین یونسکو نمی توانند پیگیر این توهین خاتمی به باقی ملل باشند؟

حقیقت این است رفوکاری محمدخاتمی چیزی را حل نمی کند و او غیر مستقیم گفته است که فرهنگ غالب در ملل دیگر استوار بر ترور است.


حال به مصداق اتفاق افتاده برگردیم.

به من یزدی که .....میخورد اهل ترور باشم؟

سوال از محمد خاتمی :

به نظرتان به اهالی کدام شهر ایران میخورد که اهل ترور باشند؟

وقتی درون مجموعه مردم ایران، به یزدی ها نمیخورد که اهل ترور باشند یعنی این فرهنگ را باید در شهرهای دیگر جست.

خیر سرمان شما روزی رئیس جمهور این ملت بوده اید؟

آری، یزدیها خویی آرام دارند.

اما جناب خاتمی،

یزدی داریم تا یزدی،

آرام بودن یزدی ها به معنای سکوت در برابر خیانت و اغتشاش برضد ایران و نظام نیست.. هست؟

آقای خاتمی، شما سکوت در برابر توهین به روز عاشورای 88 را آرامش میدانید یا عین خشونت؟

تا آنجا که ما با یزدی ها، هم رفیقیم و هم محشور، آنان مردمانی مومن اند که یکی از محترم ترین مراسم محرم را در ایران برگزار می کنند.

یک سوال :

اگر یزدی بودن یکی از شروط اساسیِ خشن نبودن است چرا وقتی رفقای منصفتان! همشهری های هم لباس شما را ترور شخصیت می کنند زبان در کام دارید و دفاعی از یزدی بودن آنها نمی کنید؟

اما واقعیت چیز دیگری است.

یزدی جماعت آرام است لکن بی غیرت نیست جناب خاتمی.

یزدی جماعت آرام است اما اهل خیانت به ایران نیست.

اصولا هیچ شهری از ایران اهل ترور نیستند.

شرزه بودن و دلاوری و روحیه جنگاوری برخی نقاط ایران که در دفاع از کشور و میادین ورزشی نمود دارد ربطی به اهل ترور بودن ندارد.

مسعود رجوی ریشه ی خراسانی دارد آیا می توان نتیجه گرفت که خراسانی ها اهل ترور اند؟

مریم رجوی ریشه ترک دارد آیا مفهوم آن این است که ترک های عزیزمان تروریست اند؟

البته که پاسخ منفی است.

و همینطور بعضی ها!! اهل یزد هستند اما نمی توان نتیجه گرفت که قاطبه ی یزدها روحیه شاه سلطان حسینی دارند.



خود شاه سلطان حسین صفوی که مظهر وادادگی و بی غیرتی است اصالتی ترک داشت اما او کجا و شاه عباس کجا؟ او کجا و ستارخان و شیخ محمد خیابانی کجا؟

یزدی ها فرخی یزدی را دارند که در برابر نوکر انگلیسیها (رضاخان) با شعر و قلم خود آنچنان ایستاد و حاضر نشد در برابر سران خودفروخته زانو بزند.

آیت الله سید محمد کاظم طباطبایی یزدی را دارند که خلاف مشی بعضیها که در برابر نوکر انگلیس و امریکا زانو میزنند، در برابر انگلیسیها ایستاد و با مشروطه ی منحرف شده مخالفت کرد.

آقای خاتمی، ایرانیان اهل ترور نیستند.



۱۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۲ ، ۱۰:۲۴
مهران موزون


A Persian proverb that says: 
 

« He cries on an empty grave » 




۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۲ ، ۱۰:۵۶
مهران موزون
جناب آقای هاشمی،
باسلام،
از آنجا که می دانم فرصت خواندن خاطرات دیگران را ندارید خواهشمندم دستور فرمایید تا یکی از پرسنل محترمتان در اوقات استراحت و فراغت آن را برایتان بخواند تا قدری خستگی از تن بدر کنید.
چه اینکه یقین دارم شنیدن مطالبات مردمی و آنچه که در کف میدان وبلاگ ها میگذرد برایتان جذابیت دارد.
***
سال 1359 بود و من کودکی 11 ساله.
آن ایام شطرنج آزاد نبود و من نیز تجربه این بازی را نداشتم.
در یکی از روزهای آوارگی (من از جنگزدگان خوزستان بودم) پسرکی هم سن و سال خودم که علم بازی شطرنج را میدانست با خودکار آبی بیک اقدام به کشیدن صفحه شطرنج روی مقوای کارتن قندهای ده کیلویی نموده و مربع های صفحه را با همان خودکار آبی یکی درمیان تیره کرده و مثلا صفحات سیاه شطرنج را ایجاد کرد.
برای تهیه مهره ها نیز از قند و نخود و لوبیا و اشیاء متفرقه استفاده کردیم.
این را عرض کنم که پدر متدین من بیخبر از این سرگرمی بنده بود و ما پنهانی مشغول بازی شدیم.
طولی نکشید که بنده به خودکفایی کامل در بازی شطرنج رسیدم.
القصه..
چندی بعد خانواده ی آن پسرک به جای دیگری رفتند و من ماندم و عطش شطرنج و فقدان حریف.
چاره ی کار را در آن دیدم که برادر کوچکترم را وارد گود کنم.
او 4 سال از من کوچکتر بود اما انصافاً هوش بیشتری برای پیروزی در این بازی از خود نشان داد.
هنوز دو روز از نبرد ما دو برادر نگذشته بود که او پشت سرهم مرا شکست میداد.
تحملش برایم سخت بود.
بناچار هرجا گیر می کردم و کم می آوردم به برادرم میگفتم : اینجا یک قانون وجود دارد که فراموش کرده ام برایت بگویم و حالا اعلام می کنم.
برادرم به من اعتماد کامل داشت و می پذیرفت.
داستان بدین منوال سپری شد تا جایی که تعداد قوانین خلق الساعه ی بنده به چند مورد رسید و اخوی نازنین بنده علناً زمینگیر این جمله ی بنده شده بود : «آهان! اینجا یه قانونی هست که یادم رفته بود بهت بگم» .
نهایتاً کار به جایی رسید که گفت : من دیگه بازی نمی کنم تا تمام قانونای بازی رو یکجا اعلام کنی.
***
خاطره ی من تمام شد آقای هاشمی.
اکنون از شما خواهشی دارم :
اگر ممکن است لطفا تمام خاطراتی را که از حضرت امام(ره) دارید یکجا، یکباره و کتباً اعلام فرمایید .


۵۴ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۲ ، ۱۱:۲۸
مهران موزون

جناب آقای روحانی،

چندی است که «قطع یارانه ی سه دهک بالا» از سوی برخی دولتمردان و مجلس نشینانِ  هوادار شما، ساز شده است.

دراینجا لازم است یکی از کسانی که یارانه بگیر این مملکت است نکاتی را در این خصوص با شما درمیان بگذارد.

لطفاً این نکته را مدنظر داشته باشید که نویسنده و گوینده مطالب زیر، جزو سه دهک بالا نبوده فلذا غم قطعی یارانه خویش نداشته و از سر منافع شخصی سخن نمی گوید.


ریاست محترم دولت یازدهم،


1) به خاطر داشته باشید که حافظه ی رسانه ای مردم دهه ی 90 خورشیدی ایران با مردم دهه 60 و حتی 70 تفاوت فاحش دارد.

ما همگان شاهد بوده و بیاد داریم که شما سخنی از قطع یارانه در تبلیغات انتخاباتی و مناظرات تلویزیونی بر زبان نیاوردید.

از سویی شما مدعی بودید که با دانش و اشراف کافی پا به میدان اجرایی کشور گذاشته اید، بنابراین پذیرفتنی نیست که بخواهید مدعی «نمی دانستم وضع اینگونه است» شوید.

شما رئیس یک مراکز تحقیقات استراتژیک نظام بودید و بیش از دیگر ایرانیان از امورات کشور آگاهی داشتید. اگر قرار باشد برای توجیه لغو خاموشِِ پروژه ی یارانه های نقدی به «خبر نداشتم» پناه بیاورید که باید گفت : ظاهراً آقای غرضیِ بازنشسته، اصلح از شما بود که دائما روی کد تورم زوم می کرد.

جناب روحانی،

واقعاً چه اشکالی دارد صادقانه اعلام کنید که در محاسباتتان در خصوص پذیرش مسئولیت پرداخت یارانه ها اشتباه کردید؟ ایرانیان آن مسئولی را که صادقانه به اشتباه خود اذعان کند دوست دارند.


2) یارانه ها از پول نفت تأمین می شوند. نفتی که اموال تمام ملت ایران است. «ملت ایران» یعنی کسانی که تابعیت و اصالت سرزمینی ایران را دارند (حتی آنکسی که سالهاست به دیار فرنگ رفته است).

می دانید که طلحه و زبیر به خاطر عدم دریافت سهم از بیت المال نبود که برآشفتند بلکه بابت رعایت مساوات دریافت سرانه ی یارانه شان بود که دامن کشیدند .

آیا طلحه و زبیر از ثروتمندان روزگار خویش نبودند؟ (صرفنظر از اینکه ثروتشان از چه راههایی کسب شده بود)

آقای روحانی،

بد نیست دستور دهید آنان که دم از قطع یارانه ی برخی دهک ها را میزنند به جای گردآوری نظرسنجی های پوپولیستی، به مردم توضیح دهند که با کدام مبنا می خواهند از ثروتمندان این سرزمین به زور بگیرند و به کم درآمدها بدهند؟

آیا اصل بر این است که تمام ثروتمندان جامعه از راه نامشروع کسب ثروت کرده اند که حالا مستوجب تنبیه و قطع اجباری درآمد ملی شوند؟

آیا این شیوه و اخلاق عیاران و قلندران سابق نبود که شبانه به زور از ثروتمندان می گرفتند و روز بین فقرا تقسیم میکردند؟

آیا اگر اعتقاد و اصل بر نامشروع نبودن اموال ثروتمندان کشور نیست(که نیست) و فتوی احمد توکلی قطع یارانه سه دهک بالا به مثابه گرفتن خمس و زکات است ، ملت حق ندارند بدانند گرفتن خمس و زکات از کی اجباری شده است؟


3) جناب روحانی،

آگاه باشید که همین مبلغ جزئی یارانه ی نقدی، هم اکنون درپس زمینه ی ذهن ایرانیان تبلوری واحد و کوچک از همسفره بودن است و همین حس همسفره بودن موجب تقویت وحدت قلبی ایرانیان است.

لازم است دستور فرمایید تا میزان صحت و سقم این ادعا در یک پژوه میدانی سنجش شود.

اهالی ایران اگر در بسیاری از مسائل و سطوح، احساس تقاوت و فاصله می کنند در گرفتن یارانه احساس برابری دارند .

واقعاً  این «حس برابری ملی» از نظر شما که یک کارشناس خبره ی طراحی استراتژی محسوب می شوید چند می ارزد؟

راستی،

چرا برخی ها دنبال گسستن این حلقه ی ظریف «حس برابر» در ملت ایران هستند؟

اگر واقعا تحریم ها آنقدر موثر بوده که امکان پرداخت یارانه ها در حال مواجه شدن با مشکل است به شما پبشنهاد میکنم در کادر تلویزیون بنشینید و با مردم، راست و حسینی (چونان برادری مهربان و صادق) سخن بگویید و توضیح دهید که تا اطلاع ثانونی امکان پرداخت یارانه نیست.

جناب روحانی،

اگر شما یادتان نیست من یادم هست که یکبار(فقط یکبار) احمدی نژاد شجاعانه در تلویزیون به مردم گفت : اگر ممکن است 3 ماه تحمل کنند و یارانه ها را برداشت نکنند.

میزان پذیرش مردم برای این درخواست رئیس جمهور محترم چقدر بود؟ بنده آمارش ندارم،

اما امتحان کنید برادر.

به شما قول میدهم بیش از آنکه امیدوار به درک و فهم امریکایی ها باشید به همدلی مردم خودتان متکی باشید نتیجه خواهید گرفت.

هرچه باشد قدرت بیان و تعامل شما از مهران مدیری ضعیف تر نیست که با توضیحات خود توانست مردم را برای حفظ کپی رایت آثارش همدل سازد.

نمی خواهم بگویم به کد «ایستادگی جلیلی» پناه بیاورید.

اما مردم ما میدانند که ثبات معادلات اقتصادی و سیاسی وحی منزل نیست و این امکان را درک می کنند که رئیس جمهورشان از آنان استمداد می جوید.

شک نکنید آن چهار میلیون رأی جلیلی پیش از دیگران به یاری شما خواهند شتافت.

این خیلی بهتر است تا آنکه بین مردم برای «دریافت» و یا «عدم دریافت» یارانه، شکاف اجتماعی غیرقابل جبران ایجاد شود.

4) جناب آقای رئیس جمهور،

بستن راه فرار بر فرارهای مالیاتی بزرگ، پیگیری مفاسد اقتصادی، بهبود فرهنگ مصرف در سطح جامعه و تقویت کشاورزی ایران بسیاری از فشارهای تحریم را خواهد زدود.

بیایید مردم را به سمتی هدایت نمایید که بیش از مصرفگرایی اهل تولیدگر باشند.

واقعا اگر پرداخت یارانه با مشکل مواجه است یارانه ی همه را قطع کرده و نرخ حامل های انرژی را متقابلا کاهش دهید.

حداقل این کار را تا زمان خروج از تبعات تحریم ها انجام دهید اما داستان مساوات ملی را در دریافت یارانه برهم نزنید.

جناب آقای دکتر،

رسول الله (ص) فرمود : النجات فی الصدق





۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۲ ، ۱۸:۰۶
مهران موزون

به گزارش وبسایت جوان انقلابی :

محمـود احمـدی نژاد در تـاریخ ۲۲ خرداد ۱۳۸۷ نوشـت : در عصر امام خمینی (ره)، لیاقت آن را یافتیم که به چشم خود، دو فرهنگ سیاسی متفاوت را به موازات یکدیگر، تجربه و ‏مقایسه کنیم. در یکسو، “سیاستمدارانی” بوده و خواهند بود که تنها بر مدار سیاست و قدرت و چرتکه اندازیهای عادی و ‏مادی، تحلیل می کنند و تصمیم می گیرند.آنان هیچ وقت و هیچ کجا، دست خدا و مدیریت الهی را نمی بینند و هرگز، ‏حتی هاله‌ای از نور عنایت خدا را که در عصر خمینی عزیز بر این ملت باریدن گرفت، مشاهده نمی کنند. اصطلاحا ‏مذهبی اند اما نه اهداف و نه طرز محاسبات سیاسیشان، با اهداف و با طرز محاسبات مادیون عالم، تفاوتی ندارد. منکر ‏تدبیر الهی و دست غیب خدا در عرصه انقلابند و درست مثل ماتریالیستهای عالم، حضور خدا و حجت خدا را در ‏تحولات عالم و سیر تاریخ بشر انکار می کنند و ای کاش فقط انکار می کردند، به سخره می گیرند و نیشخند می زنند.‏



اما خط دوم، خط خمینی است که نه “سیاستمدار”، بلکه “حقیقتمدار” بود. او سیاست را هم از منظر معنوی می دید، ‏دست خدا را بالاتر از همه دستها به وضوح می دید، در هیچ مرحله ای از مراحل مبارزه، ماده را مستقل از معنی ندید و ‏هرگز تن به محاسبات صرفاً مادی نداد و هرچه می شد و می کرد به خدا و عالم بالا نسبت می داد. انقلاب را کار خدا ‏می خواند، جمله های او با خدا آغاز می شد، می گفت قلب مردم را خدا منقلب کرد، خرمشهر را خدا آزاد کرد، ‏ابرقدرتها به اذن خدا نابود خواهند شد، فتوحات رزمندگان را فتح الهی می خواند زیرا فتح بدست اوست ” و ما رمیت اذ ‏رمیت و لکن الله رمی”.

در معجزه طبس که طوفان شن، جنگنده های مهاجم آمریکایی را نابود کرد و دقیقا آنگاه که ‏دوست و دشمن، مشغول تفسیرهای صرفا سیاسی و نظامی از ماجرا بودند او صریحاً اعلام کرد که آن شن ها مأمور خدا ‏بودند. او تحول ملت ایران را تحولی الهی می دانست و می گفت “این یک امر غیر عادی است که حاصل شده” و “از ‏اول انقلاب و پس از پیروزی تاکنون هرچه دیدیم معجزات بوده است”. او می گفت “جنود غیبی همانطور که در صدر ‏اسلام بود همان تاییدات غیبی ملائکه الهی امروز هم با ماست” و “بدون توجه خاص حضرت بقیه الله (عج) کاری نمی ‏توانیم بکنیم”. او همه جا جنود خداوند را می دید و از همه چیز، تفسیری الهی و ماوراء مادی داشت بی آنکه سلسله ‏عوامل ظاهری و طبیعی را انکار کند. ‏

همه جا نام مبارک ولی خدا، حضرت صاحب الامر (عج) را به عنوان صاحب اصلی انقلاب و آنکه این انقلاب را باید ‏تحویل او بدهیم برزبان می آورد، پیروزی های جبهه را به نام آن حضرت، به ثبت می رساند و پیشرفت انقلاب و اقبال ‏دلها به این نهضت را محصول عنایت ناجی بشریت و برپا کننده عدل جهانی می نامید و انقلاب خود را مقدمه انقلاب ‏جهانی ایشان می دانست.‏

او همه چیز را تحت عنایت الهی و نظارت حجت خدا می دید و همانگونه که آن روز، برخی گروههای سیاسی، این ‏طرزتعبیر را مصداق ارتجاع و خرافه می نامیدند امروز نیز کسانی، دیگر حتی هاله ای از نور هم نمی بینند، خداوند را از ‏محاسبات سیاسی خود، کنار گذاشته اند و می خواهند خود صاحب و مالک انقلاب باشند، حال آنکه در منطق خمینی ‏بزرگ، صاحب اصلی انقلاب، حجت خدا و توده های مردم بودند.‏

اینان، همان سیاستمداران و قدرتمدارانی هستند که اگر مذهبی هم باشند، جهانبینی مذهبی ندارند و تنها از ادبیات ‏مذهبی، استفاده می کنند، و الا اگر همچون خمینی کبیر، توحید افعالی را پذیرفته بودند، ولایت تکوینی حضرت ولی ‏عصر (عج) به اذن خدا را مورد تمسخر، قرار نمی دادند و هاله های نور را نه فقط در گوشه ای از عالم انکار نمی کردند، ‏بلکه عالم را سراسر غرق در نور عنایت و تدبیر خداوند می دیدند.

امام عارفان به ما آموخت که سیاست را و همه چیز را ‏از چنین چشم اندازی بنگریم و همه جا و در همه چیز و در همه پیروزی ها، دست خدا و عنایت حجت خدا را ببینیم و ‏هیچ حسنه ای را به خود، و هیچ سیئه ای را به خدا نسبت ندهیم و پیروزی ها را اتفاقی ندانیم و نگوییم فلان حادثه، اتفاق ‏افتاد و هیچ پیروزی را نیز مغرورانه به خود نسبت ندهیم.

در منطق امام خمینی، نباید از محاسبات مادی ذره ای غافل ‏شویم، اما هرگز نباید در محاسبات مادی نیز غرق شد. او حتی در فرو ریختن چهارده کنگره کاخ کسری هنگام تولد ‏پیامبر اعظم (ص) علامتی معنوی بر وقوع انقلاب اسلامی ایران در قرن چهاردهم هجری می دید، در هر حادثه ظاهرا ‏طبیعی، یک زمینه ماوراءطبیعی و دست خدا را می دید و همه پیشرفت ها و پیروزی هایی را که نابینایان خودبین به خود ‏منتسب می کردند، او که نایب مهدی (عج) بود به مهدی (عج ) متعلق می دانست و همه را از برکت او می دید.‏

من امروز نیز فقط و فقط، تحلیل های سیاسی از نوع امام (ره) را موفق می دانم و حال که تبدیل جنبش ظاهراً کوچک پانزده ‏خرداد به یک نهضت عظیم و بین المللی از شرق آسیا تا قلب اروپا و از آسیای میانه تا عمق آفریقا را می بینیم، می توانیم ‏آزمون موفق این چشم انداز را حتی با چشم مادی هم ببینیم و هرچه هم قسی القلب باشیم، نمی توانیم هاله های نور خدا ‏را منکر شویم. هرکس نمی بیند به کوری خود اعتراف کرده است.‏

وقتی به چشم دیدیم که “پیشرفت های عظیم علمی و اقتصادی” دهه سوم انقلاب، چگونه نتیجه عملی تحریم ها و ‏محاصره اقتصادی دهه اول و دوم است، در حالی که نتیجه عادی و طبیعی تحریم ها باید به ضعیف شدن ما منجر می شد ‏ولی برعکس صد بار قویترمان کرده است، چگونه می توانیم هاله ها و امواج نور الهی را نبینیم؟! اگر شن های طبس ‏مامور خدا بودند و اگر صاحب اصلی انقلاب دلواپس این انقلاب است، پس چگونه است که کسانی از دعوی مدیریت ‏الهی عالم، تعجب کرده و آن را مورد تمسخر قرار می دهند؟!‏

وقتی محاصره نظامی و حضور اشغالگران در شرق و غرب و شمال و جنوب که طبق محاسبات مادی، باید به ترس و ‏ضعف و تسلیم یا حتی فروپاشی جمهوری اسلامی می انجامید، پس از ۵ سال، کاملاً نتیجه عکس داده و جمهوری ‏اسلامی، قدرت اول منطقه و یکی از چند قدرت تأثیرگذار در سطح جهان شده است، آیا این چیزی جز مدیریت الهی ‏است؟ و آیا مصداق بارز عنایت حجت خدا که متولی همه امور از طرف خدا و واسطه فیض و هدایت اوست، نیست؟



‏ آیا این همان دست غیبی و ولایت باطنی حضرت صاحب الامر (عج) نیست که امام بارها می گفت که در حوادث ‏مختلف، می بینیم که گره های فروبسته چگونه به طرز غیر طبیعی و ماوراء طبیعی، گشوده می شود در حالیکه هیچ کاری از ما بر نمی آمده و گاه ما حتی از اصل خطری که ما را تهدید می کرده است، بی اطلاع بوده ایم و مقام معظم ‏رهبری نیز چندین بار این مضمون را از امام عزیز نقل کرده اند.‏

اگر عده ای فریبکارانه تلاش می کنند این حقیقت را به طرز فکر باطل حجتیه نسبت دهند، تحریف بی ثمری است. ‏تفکر حجتیه ای، از مفهوم “مهدویت و انتظار”، فرهنگ تسلیم و سازش و تفکیک دین از سیاست را نتیجه می گرفت و ‏به “نفی تکلیف” می رسید. حال آنکه امام که همواره خود و نهضت را زیر سایه حضرت می دید، فرهنگ انتظار و ‏مهدویت را پشتوانه مبارزه و جهاد و سیاست معنوی و انقلاب الهی خود می خواند و به “اثبات تکلیف” می رسید و این ‏تفاوت بسیار مهمی است.‏

امام که از ولایت تکوینی “انسان کامل” و “ولی خدا” و از مدیریت و هدایت حضرت همچون خورشیدی که از پس ‏ابر، همچنان نور و انرژی می بخشد سخن می گفت و هرگز نه تعیین وقت برای ظهور کرد و نه مشکلات و کمبودها را ‏به پای حضرت نوشت، آیا او ادعای الوهیت یا ربوبیت برای حضرت و یا برای خود کرد؟ آیا اگر صاحب اصلی انقلاب ‏را حضرت ولی عصر (عج) می دانست، قصد خرافه پردازی یا عوام فریبی و سلب تکلیف از خود را داشت؟!‏

برای من جالب و در عین حال مایه تأسف بود که چگونه یادآوری همین عقاید واضح شیعی و دیدگاه صریح امام (ره) با ‏وسعتی عجیب و تحریف‌هایی ناجوانمردانه از چپ و راست مورد حمله قرار گرفت!

نوشتند که احمدی نژاد در هیئت ‏دولت موقع نهار، یک ظرف غذا هم برای حضرت روی میز می چیند! احمدی نژاد در دوره شهرداری، مسیر حرکت ‏کاروان حضرت از مکه به تهران را پیشاپیش آسفالت کرده است! احمدی نژاد مدعی ارتباط با حضرت شده و گران ‏شدن برنج را، محصول مدیریت حضرت و تصمیم ایشان دانسته است! و این در حالی بود که من چند بار گفته ام که ‏برخی گرانیها، و نه همه آنها، اتفاقاً محصول مدیریت پنهان و ائتلاف مافیائی در بازار با برخی سیاستمداران از همان نوعی ‏که گفتم و کار کسانی است که پس از سه سال، هنوز هم رأی مردم را فصل الخطاب ندانسته و به اراده مردم در ‏انتخابات ریاست جمهوری نهم، تسلیم نشده اند و از مردم و دولت، یکجا انتقام می گیرند.

متأسفانه آنانکه مسئول ‏رسیدگی و اجرای عدالت اند نیز اصل وجود مفسدین اقتصادی را منکر می شوند و گویا پیام هشت ماده ای رهبری را ‏هم شعاری و عوام فریبی می دانند! مشاهده نور خدا در عالم سیاست و در فتوحاتی که پیاپی در لبنان فلسطین تا عراق و ‏ایران و حتی در نیویورک، به نفع ارزشهای انقلابی و اسلامی واقع می شود، برای آنان که در دامان فرهنگ توحیدی ‏امام خمینی پرورش یافته اند و برای نسل انقلاب چیز عجیبی نیست بلکه ندیدن این هاله های نور است که عجیب وعیب ‏است.



آری، حجت خدا، زنده و حاضر است و ادامه حیات در روی زمین، به اذن خدا، پیوسته به حضور حجت الهی در ‏زمین است و حضرت، این انقلاب را و شیعه و مسلمین را و بلکه مستضعفین عالم را به حال خود، رها نکرده و نخواهد ‏کرد. آری هرگز خداوند خود را کنار نکشیده و امور عالم و آدم را به کسی جز خود واگذار و تفویض نکرده و این ‏تفکر غالیان است اما خداوند از طریق ولی و حجت خود، عالم را مدیریت و تدبیر می کند و مفهوم ولایت تکوینی ‏اولیای الهی، همین است.

ما مفتخریم که سیاستمدار به آن معنی که در ابتدا گفته شد نیستیم و ان شاء الله هرگز هم ‏نخواهیم شد. ما باید همچون امام خمینی (ره) باشیم که خود را در محضر خدا و عامل اجرایی دین خدا و در خدمت ‏حجت خدا می دید و نه برای خود، استقلال و منیتی قائل بود و نه برای دشمنان و ابرقدرتها، کمترین حیثیت و قدرتی ‏می دید. و لذا نه می ترسید، نه مأیوس می شد و نه هرگز دچار غرور می گشت.‏

سالگرد ۱۴ و ۱۵ خرداد، فرصتی برای بازگشت به جهانبینی توحیدی و هاله معنوی خمینی بزرگ است و ملت ما هم ‏انتظار فرج از نیمه خرداد می کشد.‏

این دولت در سه سال گذشته کوشیده است با جهان بینی امام راحلمان، به صحنه بنگرد و تفکر معنوی آن مجاهد عارف ‏را خرافه نمی داند. سراسر زیارت جامعه کبیره که امام آن را ترک نمی کرد حاوی همین جهان بینی توحیدی و شیعی ‏است و در عین حال این دولت هرگز ضعف ها و خطاهای احتمالی خود را در عرصه سیاست یا اقتصاد به پای امام و ‏والاتر از او حضرت ولیعصر (عج) ننوشته و امروز که با افتخار و کمال قدرت، سال چهارم خود را نیز از مبدأ ۱۵ خرداد ‏با نشاطی همچون سال اول و روز اول به قصد تحولات بزرگ در عرصه های مهم مدیریت و اقتصاد کشور آغاز می ‏کند، شجاعانه مسئولیت آن را می پذیرد و صادقانه، بر وجود موانع ساختاری و سیاسی و مافیایی نیز تأکید می کند.

اما ‏به دور از هر نوع بهانه جویی و عافیت طلبی، اعلام می کند که تا آخرین ساعت و دقیقه این دولت، به وظیفه خود در ‏برابر خدا و مردم، عمل می کنیم و با استفاده از نخبگان همفکر، موانع را به لطف خدا کنار می زنیم زیرا چنانچه پیشتر ‏نیز گفته ام، بدون اصلاح بزرگ در سامانه اقتصادی که ارکان آن عبارتند از “نظام مالیاتی”، “گمرک و واردات و ‏صادرات”، “نظام تأمین اجتماعی”، “نظام پولی و بانکی”، “نظام یارانه ها”، و “سیستم توزیع کالا و تجارت داخلی”، نه ‏توسعه مداران به توسعه خواهند رسید و نه عدالتخواهان به عدالت، نزدیک خواهند شد و این دولت که در پی “توسعه ‏عدالت محور” است با همه قدرت و پشتیبانی ملت و حمایت رهبری و همکاری مجلس به فضل خدا در این یکسال، ‏کلید تحولات بزرگ علمی و حساب شده در این عرصه ها را خواهد زد.‏

اگر دهه چهارم انقلاب، دهه “پیشرفت و عدالت” است، بدون تغییرات بزرگ در این چند عرصه، هیچ کاری نمی توان ‏کرد. هنر بزرگ، آن است که به خداوند، اعتماد کنیم و “مردم” را باور کنیم، هاله های نور را ببینیم و به عنایت حضرت ‏‏(عج)، دلگرم باشیم، و راه خمینی عزیز را نه با زبان، که با ذهن و قلب و دست، ادامه دهیم، نسخه های ترجمه ای را ‏تبدیل به متن مقدس نکنیم و به عقل و تجربه و اندیشه ایرانی و جوانان دانشگاهی خود نیز احترام بگذاریم زیرا چنانکه ‏امام عاشقان و مقتدای عاقلان گفت: “ما می توانیم”. ملت ما توانست و به فضل الهی بیش از این ها نیز خواهد توانست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۲ ، ۱۴:۳۳
مهران موزون

روی سخن با کسی است که سالیان پیش، چهره و صدایش برای بینندگان ایرانی، تبلور پدر اصیل ایرانی بود. کسی که هیبت ظاهرش در کادر دوربینهای سینما و تلویزیون نشان از پدران غیور و ریشه دار ایران زمین داشت.
صدای پرطنین، مردانه، محکم و البته پدرانه ی بهزاد فراهانی از او کاراکتری ساخته بود که کلامش در جان و دل هر بیننده ای رسوخ داشت.
گذشت..

تا تشت رسوایی دخترک از بام رسانه های جهان افتاد.

و مگر ما ایرانی و ایضاً مسلمان نبوده و نیستیم که گناه فرزند را پای پدر غیورش ننویسیم؟...و ننوشتیم.
چه اینکه بهزاد ابتدا به ساکن اعمال آن لکاته را منکر شد.


در آغوش کارگر-دان افغانی


و ما هرچند، انتظار برائت پدر از فرزند داشتیم اما به حرمت آن سبیلِ قائم مقامی، همین انکارِ تشتِ افتاده در علن را نیز به فال نیک گرفته و بابابهزاد غیور! را همچنان در میان داشتیم.
دریغ و درد که چندی بعد، مواضع شاذ + این بازیگرِ نقش پدران غیور ایرانی، داغمان را تازه کرد که فراهانی نیز گرفتار همان فتنه ای شده که بزرگتر از او نیز گرفتار آنند : فتنه ی اولاد.
و مگر این فرموده ی قرآن نیست؟
سفر بابا بهزاد به دوبی و در آغوش کشیدن دخترک از دست رفته اش نشان داد که ناتوی فرهنگی دشمن غیرت پدران ایرانی را با تیری سه شعبه هدف گرفته است.



هلا ای پدران ایران زمین،
بتابید سبیل ها را
بگردانید حنجره ها را
بجنبانید غیرت ها را
چه نشسته اید که دخترکان زیباروی هنرمندتان در فرنگ خریدار دارند
بشتابید که رختخواب هنر و هنرمندی در اقصای غور، پذیرای نوامیس شمایند
باور ندارید؟ از بابابهزاد بپرسید
او که از پی اینهمه هرزگیِ آشکار فرزندش به دیدار و نوازش او شتافته است.
کاش بابابهزاد که روزگاری نقش پدران غیرتمند این سرزمین را بازی میکرد به این سوال پاسخ دهد که :
همان میرزا تقی خان فراهانی(امیرکبیر) و قائم مقام فراهانی که همیشه ی خدا افتخار کرده اید که با آنها ریشه در یک خاک دارید، اگر زنده بودند و شاهد نوازش چنین دختری از سوی شما بودند بابابهزاد را چه مینامیدند؟




گلشیفته برای انجام روابط نامشروع در مقابل دوربین اعلام آمادگی کرد (فیلم +)
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۲ ، ۰۵:۵۲
مهران موزون

حسین باراک اوباما پس از دیدار با نتانیاهو در نشستی خبری اعلام کرد :

(( هیچ گزینه‌ای از جمله گزینه نظامی را از روی میز برنداشته‌ایم. ایران به خاطر تحریم‌ها آماده مذاکره شد و ما هم می‌خواهیم با حسن نیت، اراده آن‌ها را بیازماییم.))




آنانکه که به آدم شدن این بچه پرروها خوشبینند فعلا سماق بمیکَند.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۲ ، ۰۹:۳۲
مهران موزون

روشن است که شغل سخنگویی وزارت خارجه ی هر کشوری، سکویی است برای اطلاعرسانی و انعکاس عملکرد آن وزارتخانه و همچنین اعلان سیاست ها و مواضع آن کشور.

جواد ظریف که در حرکتی نمایشی تلاش نمود تا رضایت جامعه ی زنان ایران را با انتصاب یک بانو به سمت سخنگویی خویش جلب کند می بایست به اذهان عمومی ملت ایران پاسخ دهد که با دادن گزارش فعالیت های حقوقی خود از سکوی مجازی زاکربرگِ صهیونیست، چرا و به چه علت ماهیتِ  کارکردی شغل سخنگویی وزارت خارجه ی جمهوری اسلامی را این چنین تنزل داده است؟

آیا ایشان همانگونه که گفته شد صرفاً به عنوان یک حرکت نمایشی یک«زن» را به این سمت منصوب نموده و به کارایی یک خانم در این سمت اعتماد ندارد؟

واقعاً اگر سمتی بنام «سخنگو» در وزارت خارجه وجود دارد تا گزارشات دستگاه دیپلماسی کشور را منعکس و اعلام رسمی کند چرا آقای ظریف محتوای عملکرد خود را (که اموال معنوی ملت ایران محسوب می شود) تحویل بستری بنام فیس بوک می دهد که مالکانش اعلام کرده اند حلقه بگوش سازمان CIA هستند؟

وانگهی،

آیا این حرکت ظریف! اجحاف مسلم و مستقیم درحق تمامی رسانه های دیداری و شنیداری جمهوری اسلامی ایران محسوب نیست؟

آیا جز این است که رسانه ملی، ایرنا، روزنامه ها، وبسایتها و کلیه ی خبرگزاری های دیگر ایران برای شنیدن گزارشات وزیرخارجه شان ناچارند به اکانت فیس بوک ایشان مراجعه کنند؟

اینکه ارشدترین مقام دیپلماتیک دستگاه خارجه ی یک کشور، تعمداً و با دست خویش کلیه ی رسانه های کشورش را ذیل یکی از رسانه ی غیر رسمی دشمن قرار داده و اطلاعات و گزارشات کاری خود را(که متعلق به مردم بوده و اموال عمومی محسوب می شود) قبل از اینکه تحویل نظام رسانه ای کشور خود قرار دهد، تقدیم یکی از شبکه های اجتماعی دشمن می کند چه معنا دارد؟

آیا این حرکت وزیرخارجه ایران به معنای رسمیت بخشیدن به سکوهای دست دوی دشمن و تحمیل آن به فضای رسانه ای کشور نیست؟

آقای ظریف لازم است تا مراقب حریم و حرمت دستگاه دیپلماسی ایرانیان باشد و بهانه ی لازم را به لشکر «قلم های در غلاف» فزرندان ایران ندهد چه اینکه ایشان از ریش تا ریشه، تحت رصد دقیق سربازان جنگ نرم جمهوری اسلامی است.


۲۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۲ ، ۲۰:۰۸
مهران موزون