شنود

سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

شنود

سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

شنود

در سپهر ملیِ «گفت و شنودِ» کشوری که ردپای 5000 سال تمدن در آن وجود دارد و مزین به آموزه های متعالی دینی همچون اسلام نیز هست، زیبنده نیست که سهم «گفتن» ها بسیار بیشتر از «شنیدن»ها باشد.
شنیدن نه به معنای پذیرشِ بی چون و چرا، بلکه ناظر بر این آسیب که قوه ی شنیداری ما بسیار کمتر از قوه ی گفتارمان فعال و آماده ارتباط با طرف مقابل است.
ما در غالب گفت وشنودهای فی مابین، اگر هم به ظاهر در حال توجه به سخنان طرف مقابل هستیم، درواقع منتظریم تا رشته ی سخن را در دست گرفته و آنچه را که از پیش آماده نموده ایم روانه ی روبرو کنیم.
این موضوع را یک آسیب فرهنگی عمیق برای کشوری که سعدی ها، فردوسی ها، خواجه نصیرها، ابن سیناها و ... را به جهان ارائه کرده است می دانم.
پایگاه شنود، محلی است برای شنیدن سخنان دوستان و عابرانی که در فضای مجازی گذرشان به این دریچه ی سخن می افتد.
فضای محقر «شنود»،
به شرط عدم اسائه ادب و رعایت نزاکت در سخن، به روی هر مخالف و موافقی گشوده است.

۸ مطلب در آبان ۱۳۹۳ ثبت شده است

شاید عجیب باشد که فردی همچون علی مطهری، جاعل یک عبارت در گفتمان سیاسی ایران باشد!

«وکیل الدوله» را او وارد گفتمان سیاسی ایران کرد و در روزهایی که مجلس شورای اسلامی با دولت احمدی‌نژاد اختلاف پیدا کرده بود، از این عبارت برای سرکوب کردن نمایندگان غیر همسوی با خود استفاده می‌نمود.

کافی بود از سخنان نماینده‌ای بوی طرفداری از دولت به مشام برسد تا علی مطهری (و بعد از آن رسانه‌های هم‌نظر با وی) آن نماینده را با نام وکیل الدوله بخوانند و به زعم خویش تحقیرش کنند.
با روی کار آمدن دولت یازدهم، ورق برای مخترع عبارت «وکیل الدوله» برگشت و علی آقای مطهری خود شد یک پا وکیل الدوله و خیاطی که قبای وکیل الدوله‌گی را به تن نمایندگان می‌دوخت، خود در کوزه افتاد!

اما آنچه در ماجرای عدم رای اعتماد مجلس به دانش آشتیانی بعنوان وزیر علوم پیشنهادی رخ داد، ثابت کرد که علی مطهری دیگر حتی یک وکیل الدوله با اعتبار و موجه هم نیست. کسی که قرار بود حمایتش از وزیر پیشنهادی تغییری در نسبت آرای موافق و مخالف نمایندگان ایجاد کند (و حتما با همین امید هم بجای یکی از موافقان سخن گفت) یکی از ناکامان صحن علنی بهارستان بود.
در یکی دو روز گذشته رسانه‌های همسو با دولت با ذوق و شوق فراوان خبر دفاع مطهری از وزیر پیشنهادی را منتشر کردند و چنان از قول او نوشتند که «از دانش دفاع خواهم کرد» که گویی ناجی دولت پا به میدان گذاشته و معادلات را تغییر خواهد داد. دامنه این ذوق زدگی حتی به شبکه‌های اجتماعی هم رسیده بود و طرفداران دولت از این وعده مطهری به وجد آمده بودند! اما آنچه در روز رای‌گیری انتظار علی مطهری و وزیر پیشنهادی را می‌کشید چیز دیگری بود.

70 رای موافق تنها حاصل «دفاع مطهری از وزیر علوم» شد تا مشخص شود که منجی دولت در مجلس، یک وکیل الدوله ی افول کرده است؛ وکیل الدوله‌ای که هنوز به روزهای اوج نرسیده، باید خود را برای خداحافظی آماده کند چون دفاع تمام قد او از دولت باعث شد تا کف رای دولت در مجلس به پایین‌ترین میزان خود برسد. البته از این بگذریم که مطهری بعد از اعلام خبر دفاع خود از دانش آشتیانی اعلام کرده بود که «فضا به نفع وزیر پیشنهادی در حال تغییر است»!
علی مطهری این روزها دیگر حتی در قامت یک وکیل الدوله هم اثربخش نیست و ظاهراً برای آنکه همچنان سوژه داغ رسانه‌ها باقی بماند چاره‌ای جز زدنِ حرف‌های شاذ درباره حصر و فتنه و... نخواهد داشت.

انصاف داشته باشید و حق بدهید که این سرنوشت دردناکی است برای کسی که روزگاری برای منکوب کردن نمایندگان مخالفش واژه وکیل الدوله را جعل کرد و این روزها خود یک وکیل الدوله اعتبار از دست داده است.

منبع : رجانیوز

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۳ ، ۰۸:۳۴
مهران موزون

بیشتر بخوانید +

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۳ ، ۱۳:۱۹
مهران موزون

تقلاها برای کشف نیات انتخاباتی احمدی نژاد تمامی ندارد.

هرچه میزنند به در بسته میزنند.

از سکوت او «حرف» میتراشند تا شاید به حرفش وادارند یا کنج ذهنش را بخوانند که : بالاخره خواهد آمد؟ + نخواهد آمد؟ +

اگر بیاید برای مجلس می آید + یا ریاست جمهوری؟ +

حق هم دارند که بدنبال کشف مکنونات قلبی احمدی نژاد باشند زیرا که با وجود آنکه او را بی طرفدار و منقضی شده میخوانند، لکن با تمام وجود(البته با لرزش و وحشتی آشکار) معتقدند که اگر بیایند ناچارند تمام آرایش انتخاباتی و هزینه های میلیاردی و نقشه های رأی جمع کن خود را با درنظر گرفتن «او» بچینند.

احمدی نژاد باشد، یکجور برای مجلس باید تمهیدات دید، نباشد یکجور!

اثبات این ادعا سخت نیست زیرا پردازش هر روزه ی آنان به اینکه «احمدی نژاد کجاست؟» «احمدی نژاد چه گفت؟» «احمدی نژاد به کی زنگ زد؟» «احمدی نژاد ساکت است»... برای افشای هراس ایشان از فرزند راستین نظام کافیست.

قدری منصف باشیم به آنان باید حق داد.

به عقیده این قلم ، بعید است احمدی نژاد برای انتخابات ریاست جمهوری 96 برنامه ریزی کند زیرا او همگام با رهبری معظم انقلاب اعتقاد به گردش قدرت دارد و بارها بر عنصر گردش قدرت در کشور به عنوان یک احترام و اعتقاد به مدیرزای بودن تمام مادران ایرانی تأکید کرده است لذا بنظر میرسد اگر احمدی نژاد برای انتخابات 96 بیاید قدری مرتکب نقض غرض شده است لذا اگر برای ریاست جمهور ی96 بیاید باید گفت : حتماً تکلیف شرعی خاصی باعث آن شده، وگرنه که غلامحسین الهام تنها یکی از گزینه هایی است که دکتر احمدی نژاد باوجود کسی مثل او نیازی به ورود مجدد به پاستور نخواهد داشت، و البته دیگرانی! هم هستند.

اما..

از آنجا که احمدی نژاد را «مرد کارهای بر زمین مانده» میدانم، او برای ورود به خانه ملت بسیار مناسب است.

نگاهی به عملکرد مجالس 36 سال پس از انقلاب نشان میدهد آنگونه که در شأن جمهوری اسلامی بوده است ظاهر نشده لکن این به معنای ضعف کلی و یا مردودی این نهاد مهم نیست.

ملت نجیب ایران در چند دهه ی اخیر، شاهد مجلسی بوده که شهدای بسیار تقدیم نظام کرده و در مواقع حساس به فریاد ایران رسیده و ایفای نقش کرده ، اما شاهد حضور برخی جاسوسان وطن فروش در مجلس ششم هم بوده است.

از ضعفهای سیاسی مجلس که بگذریم ، قوه مقننه از ضعف نظم در امور خویش به شدت رنج میبرد.

مجالس شورای اسلامی، ضعفهای بسیاری دارند که ذیلا و اختصاراً به برخی از آنها اشاره میشود :

1) علیرغم آنکه شورای نگهبان در حیطه وظایف قانونی خویش سعی در تأیید صلاحیت بهترین ها دارد اما به هر روی در بستر قانون اساسی، ممیزی مشخص و محکمی درباره ی «سواد مجلس نشینی» کسانی که ثبت نام میکنند تبیین نشده است. چه بسیار کاندیداهایی که صرفاً با نداشتن اشتهار به فساد و صرف داشتن مدارک تحصیلی و امضاء کردن فرم انتخابات، کاندید شده و طی بندبازی های انتخاباتی و موج سواری به خانه ملت راه می یابند.

متأسفانه چنین منتخبانی، در خوشبینانه ترین حالت ممکن، قریب به یکسال اول دوره نمایندگی خویش را در مجلس کارآموزی میکنند تا بتوانند در سالهای دوم و سوم به درد قوه مقننه بخورند و نهایتاً در سال چهارم نیز دلمشغول انتخابات سال بعدند.

و در بدترین حالت، چنین کسانی در همان ابتدای ورود به مجلس توسط سیاسیون، تجار و طیفهای مختلف یارگیری شده و جهارسال تمام کیفیت نمایندگی و ایفای وظایف را فدای خواستها و سلایق آنان میکنند.

زیبنده مجلس جمهوری اسلامی آن است که کاندیدایش اگر تجربه نشستن روی کرسی مجلس را نداشته باشد لااقل اطلاعات قانونی را قبلا مرور کرده و به حدی مسلط به مواد قانون اساسی و وظایف مجلس باشد که در میتینگهای انتخابانی به جای دادن وعده های آب و برق و جاده( که ربطی به قوه مقننه ندارد)، به سوالات چالشی مردم در خصوص میزان تسلطشان به وظایف مجلس پاسخ دهد.

چنین کاندیدایی با داشتن «دانش قانونی» به خانه ملت وارد میشود تا «بینش به قانون» را نیز کسب کرده و به کشور خویش خدمت کند.

2) آمار حضور وغیاب نمایندگان(خصوصا در چند دوره اخیر) همه روزه از بستر رسانه های مختلف کشور ، چشم و گوش و ذهن مردم را می آزارد.  +

براستی چرا؟        

چرا صندلی و کرسی که بابت هر ثانیه آن می بایست به ملت و در کمترین حالت آن "خداوند جبار" پاسخگو بود به همین سادگی و به بهانه ی مختلف خالی مانده و مرتبا دهها نماینده روی آنها دیده نمیشوند؟

آیا بپذیریم که همگی این غیابها توجیه عقلی و قانونی دارد؟

آیا تضمین و ابزار لازم برای مهار حضور و غیاب نمایندگان وجود دارد؟

این چگونه مجلسی و چگونه نماینده ای است که روی کرسی آن و پیش چشم دوربینها مشغول سرگرمی با تبلتها و ژورنالهای خیاطی است؟

روی مانیتور را نگاه کنید : حاضرین 200 نفر یعنی حدود 90 نفر غایبند (این خانم یکی از حاضرین است)



3)یک نماینده در تمام مدت نمایندگی (طی 4 سال) چقدر حقوق و پاداش و مسکن و ... میگیرد؟ چقدر؟

تخمین ها چیزی بیش از 300 میلیون تومان را نشان نمیدهد(منظور تمام دریافتی های جاری و قانونی نماینده است).

سوال : اگر، فرضاً، احتمالاً .. نماینده ای  هزینه های چند میلیاردی برای ورود به مجلس بدهد، قطع یقین، یا این مبلغ را از جیب داده است که باید پرسید :چرا این هزینه را میدهد؟ و چگونه قرار است آن را جبران کند؟

و یا این مبلغ از کیسه دیگران است که باز هم باید پرسید : چرا چنین مبلغی را به ایشان داده اند؟و قرار است چگونه و بابت چه به ایشان پس بدهد؟

پاسخ بسیار روشن است.

اگر چنین نمایندگان فرضی وجود داشته اند(در تمام دوران مجالس جمهوری اسلامی) میتوان نتیجه گرفت که یا مبالغ را از طریق فروش اطلاعات غیر علنی مجلس به تجار و کارتل های اقتصادی جبران کرده اند و یا بر کرسی مردم می نشینند تا رانت نمایندگی را به نفع منویات سیاسی جناحها و طیف ها و اشخاص سیاسی به کار گیرند.

اینها همه خلاف عقل و منطق و قانون است و لازم است تا سازوکار محکمی برای شفاف سازی هزینه های انتخاباتی کاندیداها وضع شده و حتی فرهنگ عمومی مردم تا آنجا آماده سازی شود که به کاندیداهایی که عددی بیش از دریافتی های قانونی مجلس هزینه میکنند رأی ندهند.

صحبت از مدینه فاضله نیست ، بلکه حرف از اصلاح و بهبود خانه ملت است.

اگر بخواهیم از ضعفهایی که در بدنه و کارنامه ی عملکردی مجالس نظام احساس میشود بنویسیم مثنوی هفتاد من خواهد شد.

این قلم اعتقاد دارد، وقت آن رسیده تا کسی با خصوصیات عملکردی احمدی نژاد پا به صحن مجلس گذاشته و مستقیم بر کرسی ریاست آن تکیه زده(که اگر ورود کند خواهد زد) و به آبادی درونی این نهاد مهم و حساس اهتمام ورزد.

حال از خود بپرسیم : برخی ها از آنجا که میدانند اگر احمدی نژاد به انتخابات مجلس ورود کند حکماً بر کرسی ریاست آن تکیه خواهد زد آیا حاضرند بی محاسبه ی «آمدن یا نیامدن احمدی نژاد» برای مجلس بعدی کاندیدا شوند؟

کسی مثل علی لاریجانی!

کسی مثل باهنر!

کسی مثل عارف!

کسی مثل ...


بازنشر مطلب در پایگاه راهکارنیوز +

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۳ ، ۱۵:۱۷
مهران موزون

سایت رصد مطلبی در خصوص عملکرد ضرغامی نگاشته است که از تیتر تا ذیل مطلب حاوی اهانت و عقده گشایی نسبت به ریاست قبلی سازمان صداوسیماست.

در اینکه هر مدیری نقاط ضعفی دارد شکی نیست اما نجابت و صداقت در قلم، الفبای مطلب نویسی خبری و رسانه ای است.

ابتدا مطلب را بخوانید +

شنود برای چنین نوشتاری آنقدر ارزش قائل نیست که خط به خط آن را پاسخ بدهد اما :

1) مسلماً توهینی که در ایهام تیتر نهفته است گناه اُخروی برای نویسنده و سایت رصد در بردارد(اگر گیر قانونی نداشته باشد) چه اینکه حیا و عفت قلم یکی از شاخصه های نجیبانه نویسی است، خصوصا اگر واژه ای بدمعنا به کسی یا چیزی نسبت داده شود که واجد آن نباشد، وگرنه عمه ی سادات در مجلس یزید، کلماتی نثار آن ملعون کرد که در قالب سخنوری عادی جامعه ممکن است خارج از ادب تلقی گردد لکن سبّ کسی چون یزید نه تنها بی ادبی نیست بلکه عین صواب هم هست.
2) نویسنده در نقد( بخوانید کوبیدن) ضرغامی آنچنان یکسویه به محکمه قضاوت رفته که مشخص است اصلاً کلاهی برسر ندارد که بخواهد آن را قاضی کند. حال چه کسی کلاه ایشان را برای نوشتن این مطلب عالمانه!!  از پیش برداشته،خدا میداند.
آنچه مسلم است هیچ گودی بیش از گود صداوسیما، فریاد لنگش کن!..لنگش کن! را در اطراف خویش ندارد.

به عنوان مثال، یک سایت خبری که برای تأیید چند کامنت ساده، ابتدا به اقتضائات جناحی و سلیقه ای سردبیرش توجه دارد قلم دست گرفته و رسانه ملی را که باید مراقب روحیات، اخلاقیات و سنن و اداب 80 میلیون آدم باشد زیر سوال برده و «میلی» نام می نهد.

ضرغامی علیرغم تمام هجمه های ناجوانمردانه و کارشکنی های بودجه ای که در حقش میشد تا توانست به معنای واقعی مدیریت مهندسانه کرد و توسعه داد و الحق که جامعه مهندسان کشور این ادعا را درک میکنند که فقط یک نگاه مهندسانه میتواند موجب توسعه زیرساخت کشور شود همانگونه که گپ و گفتگوی تمدنهای خاتمی به اندازه ی یکصدم دکترای مهندسانه ی احمدی نژاد موجب توسعه زیرساختهای کشور نشد.
کاهش قریب به 10 درصدی بیینندگان ماهواره (پس از راه اندازی شبکه دیجیتال) تنها یکی از آثار توسعه مهندسی محور ضرغامی است.
واضح است که محمدسرافراز باید میراث توسعه داده شده ضرغامی را انتظام، قوام و دوام بخشد.
اما در رد ادعای بیننده نداشتن صداوسیما از سوی نویسنده ی این مقاله، باید گفت : همین بس، که هنوز هم کوچکترین فریم و سکانس این سازمان موجب حساسیت ملی، قومی و  جهانی است.

هنوز هم سیل توهینهایی که تیم فتنه و ارباب خارج از قفسشان پس از 5 سال نثار ضرغامی میکنند(بابت ندادن آنتن برای جبران دو سوال ناقابل احمدی نژاد در مناظره با موسوی) تمامی ندارد و اینهمه رسانه ی مجازی و غیر مجازی داخلی و خارجی نتوانسته آتش دلشان را فروبنشاند و همچنان دنبال گرفتن آنتن همین سازمانِ به زعم شما «بی عزت» هستند.

اگر نبود همین presstv هیچوقت فساد و جنجال جنبش وال استریت نیویورک به عنوان یکی از پاشنه های آشیل اقتصاد امریکا جهانی نمیشد.
کاش کمی سواد رسانه ای به هنگام نوشتن در خصوص کارنامه تنها رسانه ی مظلوم و ملی ایرانیان چاشنی شود تا بهتر بتوان به قضاوت نشست.
جوانگرایی مدیریت در سازمان صداوسیما اکنون برای ضرغامی یک نقصان محسوب میشود؟
تابه حال که مرحوم کردان مدیری مسئله دار،بیسواد و نقطه ضعف برای احمدی نژاد بود اما اکنون به عنوان یک امتیاز لاریجانی محسوب میشود؟
یاللعجب!!

نگارنده شک ندارد که نویسنده ی باسوات!! سایت رصد، کمترین اطلاعی از کیفیت مدیریت مرحوم کردان در سازمان صداوسیما ندارد.

اما بعد..

آنجا که مینویسد :

((پیچیدگی و حساسیت ریاست بر صداوسیما از آنروست که این نهاد در خط مقدم مقابله با تهاجم فرهنگی دشمنان نظام اسلامی قرار دارد و در مقابله با این هجمه وسیع  باید اقتضائات شرعی، اخلاقی و سیاسی و فرهنگی را هم رعایت کنند. برنامه های سیما باید جذاب باشد ولی به درستی اجازه ندارد از جذابیت های مرسوم رسانه های غربی استفاده کند.))

در پاراگراف بعدی بلافاصله دچار پارادوکس کلام شده و مینویسد :

((بخش بزرگی از مردم ایران شعارهای این رسانه فراگیر را مبنی بر ملی بودن و فرا جناحی عمل کردن نپذیرفته اند و از همین رو تصمیم گرفتند که آنتن گیرنده های خود را به سمت فرستنده هایی بچرخانند که نه دغدغه مردم ایران را دارند ونه منافع ملی ما برایشان اهمیتی داشته است.))

براستی، صداوسیمای پاراگراف دوم چگونه میتواند پرچمدار و پیش قراول خط مقدم مقابله با تهاجم فرهنگی باشد؟

بالاخره صداوسیما در خط مقدم مقابله با تهاجم فرهنگی دشمن قرار دارد یا ته صف جذابیت بصری مردم ایران ایستاده و آنتنی به سمتش نمیچرخد؟

اصولا زنده بودن و اظهار وجود یک رسانه دیداری و شنیداری (خصوصا اگر در صف اول مقابله به لشکر تهاجمی دشمن تلقی گردد) به داشتن بیننده و مخاطب بالاست.

تأیید این ادعا آنجاست که نظام سلطه دائما به دنبال قطع کانالهای ماهواره ای صداوسیمای ایران است. همان صداوسیمای بی عزت و بی اثری که مخاطب ندارد!!!

وانگهی ، قلمی که خود اذعان دارد که دست صداوسیما برای حفظ اقتضائات شرعی، اخلاقی و سیاسی و فرهنگی این مردم به اندازه کافی باز نیست چگونه در جمله ی بعدی خویش از عدم استفاده جذابیت های بصری رسانه های غربی شاکیست؟

سوال : اگر از جذابیت های رسانه های غربی مانند سکس، اباحه گری و لیبرالیسم فرهنگی، ولنگاری اخلاقی و در یک کلام آنچه را که دین این مردم تأیید نمیکند حذف کنیم خداوکیلی چقدر فاصله میان کورس رسانه ای ریاست صداوسیما و ریاست رسانه های غربی باقی می ماند؟

بله، این یک حقیقت است که برخی جذابیت های بصری تکنولوژیکی در مقایسه با شبکه های غربی در صداوسیما نیست اما آیا توجه دارید که رسانه های غربی درآمدهای نجومی خویش را از پایین تنه ی مردم کشورشان( البته با تحمیق آنان) در آورده و خرج تکنیک بالای برنامه سازی میکنند؟

کجای این موضوع قابل قیاس و همخوانی بافرهنگ نجیبانه ی رسانه ملی ایرانیان است؟

با بودجه ای که سالیانه در مجلس تصویب میشود و دولتهایی که با کوچکترین سکانس چالشی تلویزیون، چکهای پرداختی صداوسیما را عقب و جلو میکنند چگونه میتوان کام مردم را با تکنولوژی های بالای برنامه سازی شیرین کرد؟

سازمان صداوسیما سالیانه بابت کمبود زمین و عرصه ی مناسب (برای ایجاد استودیوی های بزرگ تلویزیونی در محوطه جام جم) ناچار به هزینه های اضافی است تا دکورهای خود را در بیابانها و زمینهای استیجاری برپا کرده و پس از کلی هزینه از آنها چشم پوشی کند.ایضاً هزینه های لشگر کشی عوامل برنامه ساز به مناطق دوردست.

آیا قلمهایی که این نهاد را به کمکاری و اتلاف بودجه متهم میکنند زبان در کام نداشتند تا به دولت احمدی نژاد ایراد بگیرند که چرا زمین نمایشگاه تهران را سالها قبل به ضرغامی تحویل ندادید؟ نوش دارو پس از مرگ دولت دهم؟

آیا کسی به تُرکانِ دولت یازدهم + گفت که چرا پیش از روی کار آمدن دولت راستگویشان، برای لغو مصوه دیرهنگام احمدی نژاد شمشر را از رو بست؟

همین ترکانی که امروز به بهانه تحقیر صنعت خودروی کشور، با توهین به دانشمندان هسته ایران ، توهین به دانشمندان نانوتکنولوژی ایران، توهین به دانشمندان علم ژنتیک ایران، توهین به دانشمندان علم پرتاب ماهواره ایران، تمام اینهارا نادیده گرفته و پیشرفتهای علمی ایران را وقیحانه ، کمتر از آبگوشت بزباش میخواند. +

وقتی مشاور این آقایان، لبوفرشان مملکت را از اظهارنظر در خصوص حق مسلم هسته ای برحذر داشت، یک قلم نجیب پیدا نشد که به کشمش فروشی همچون اسداله عسگراولادی بگوید : تو را چکار به اظهارنظر در خصوص نیاز یا عدم نیاز تخصصی صداوسیما به زمین نمایشگاه؟ تو را همان بس که میگویی : من مجتهد کشمش و پسته ام +

دوستان قلم بدست و رصدگر، لطف کرده و برای کمک به کاهش اتلاف بودجه های صداوسیما ابتدا خوب رصد کنید تا کور ننگارید.

3) آنچه مسلم است در پُست قبلی نیز گفته شد که هنوز حکم رئیس جدید رسانه ملی خشک نشده توپخانه انکرالاصوات آنان که رسانه ملی را اجیرشده میخواهند در حال خشاب گذاری است.

اما زهی خیال باطل!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۳ ، ۱۷:۳۱
مهران موزون

شاید اغراق نباشد اگر بگوییم که در بین تمامی نهادها و ارگانهای زیرمجموعه ی نهاد رهبری، شبیه ترین آنها به جایگاه رهبری، سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی باشد.

اگر رهبر باید برای تمام ملت ایران پدری کند، صداوسیما نیز می بایست پاسخگوی تمام ذوایق باشد.

اگر رهبری کمترین عملکردش تحت رصد خبرگان رهبری، ملت، امت و حتی چشمان تیزبین دشمنان است، صداوسیما نیز فریم به فریم تولیداتش زیر نظر مبادی مختلف برون سازمانی بوده و از داخل تا خارج کشور همه و همه (هر کدام به دلیلی و انگیزه ای) زیر نظرش دارند و کوچکترین خطایش را زیر ذره بین میبرند.

اگر رهبری ، هر شیطنتی را لزوم به اعلام موضع نمی بیند و خیلی از مسایل صادره از سوی مغرضان را با سکوت طی میکنند صداوسیما نیز ناچار به رعایت همین موضوع است( توضیح این مورد در این مقال نمیگنجد)

اگر رهبری ، غیر از جایگاهش، شخصش هم مهم است که چه کسی باشد صداوسیما نیز تنها سازمانی است که صغیر و کبیر مردم برایشان مهم است که بدانند چه کسی به ریاست بعدی انتخاب میشود.

اینها و دلایل دیگری نشان میدهد که صداوسیما همچون جایگاه رهبری نظام، نه تنها باید سفره محتوای

مردم را پر کند بلکه بسیاری از مطالب را همچون استخوان درگلو تحمل کند آنهم به خاطر مصالح ملی و دینی.

بارها خواستم درباره مهندس ضرغامی و کارنامه اش بنویسم اما هربار به دلیلی دست نگهداشتم.

اکنون که دوران خدمت ایشان به پایان رسیده باخیال راحت تر درباره وی مینگارم تا اگر تعریفی و تحسینی در قلمم باشد شائبه ی چاپلوسی از آن استشمام نشود.

الف) عزت الله ضرغامی قامت فنی و زیرساختی سازمان صداوسیما را طی دهسال خدماتش همچون سروی بلند در میان رسانه های جهان تناور کرد. به گونه ای که صداوسیمای ایران یک تنه در برابر جهانی از شبکه های تلویزیونی معاند ایستاد. اما مشکل ضرغامی فقط ایستادگی در برابر آشفته بازار رسانه ها و تلویزیون ها و شبکه ها هزاران تایی دشمن خارجی نبود بلکه از غضنفرهای داخلی گرفته تا فریب خوردگان و دشمنان داخلی نظام (که گاهاً خود را استوانه!! هم به حساب می آورند) بودند و هنوز هم هستند که دنبال صید شاه ماهی آنتن اند.

ب) صداوسیما اگر چه در روزهای ابتدایی کودتای نافرجام 88 قدری در شوک و بهت فرو رفت و تجربه ای گرانسنگ و در عین حال تلخ و بینظیر را برای اولین بار از سرگذراند اما طولی نکشید که آرایش عملیاتی خود را با برنامه هایی همچون «شاخص» به سرعت ساماندهی نموده و افسار و لگام لازم را بر پوزه فتنه گران چنان نصب کرد که تا همین حالا از لگام و دهنه ای که صداوسیما بر دهانشان نصب کرده رهایی ندارند ( بلاشک این وضع در دوران صدارت محمد سرافراز با قدرت و درایت بیشتر ادامه خواهد یافت زیرا سرافراز بیش از آنکه مرد فیلم وسریال باشد مرد عرصه خبر است و تخصص و اهتمام و علاقه ایشان به بخش خبر، حُکماً در مهار فتنه های احتمالی آینده بسیار موثر خواهد بود)

سران فتنه(چه آنان که اکنون در قفس اند و چه آنان که در آینده به قفس خواهند رفت) از هیچ نهاد و ارگان انقلابی به اندازه ی رسانه ملی تحت مدیریت ضرغامی، عُقده و حُقنه به دل ندارند چه اینکه جیغ بنفش مناظرات تلویزیونی 88 و نیز برنامه هایی همچون «شاخص» هنوز از حلقوم این وطن فروشان شنیده میشود.

اهل فن میدانند، اگر اسناد صوتی و تصویری خیانت های سران درقفس و خارج از قفسِ فتنه را که رسانه ملی در اختیار دارد کوه یخی تلقی کنیم آنچه که تاکنون در معرض دید عموم قرار گرفته است نوک این کوه بوده و بس!

لذا هرگاه که سیاست های کلان این سازمان و منویات کلان نظام جمهوری اسلامی ایجاب نماید مواد و اسناد لازم برای فتیله پیچ کردن این دریوزگان بیگانه پسند موجود است که در شرایظ فعلی پخش و نمایش این تصاویر عملا حکم لگد زدن به مرده را دارد.

ذکر این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که شخص مهندس ضرغامی را آنان که از نزدیک می شناسند میدانند که ذاتا انسانی رقیق القلب و رئوف است که شاید یکی از نقاط ضعف مدیریت ایشان در برخورد با کودتاچیان خائن 88 و سعه صدری که در برابر رسانه های مزدور اینان در سالهای اخیر به خرج داد همین رأفت او باشد.

هرچند که برخی از نرمش ها و رأفتهای ضرغامی را میتوان ناظر به خطوط نگاشته شده در ابتدای این مقاله تلقی کرد.

ج) اما از زاویه مدیریت سیاسی ضرغامی که بگذریم انصاف نیست که برخی از مهمترین کارهای زیرساختی، فنی و محتوایی دوران وی را ذکر نکنیم :

1- رشد 7 برابری حجم تولید انیمیشن

2- رسیدن تولیدات نمایشی (فیلم و سریال و ..) به بیش از 2500 ساعت در سال

3- گذر از آنالوگ به دیجیتال در حوزه تولید، انتشار و دریافت.( کاری بس عظیم بود)

4- هم اکنون قریب به 60 شبکه رادیویی و تلویزیونی مراکز استانهای کشور همچون یک صداوسیمای دوم دوشادوش تهران و کل سازمان سهم بسزایی در محتوا سازی در حوزه فرهنگ بومی و محلی کشور دارند.

5- صداوسیما ارسال و دریافتهای خویش را روی قریب به 30 ماهواره ی جهانی مدیریت میکند که در مواقع مختلف با شیطنت های نظام سلطه رسانه ای دشمن برای قطع این مسیرها مواجه است اما با تمهیدات پیش بینی شده ی خطوط رزرو، این کمبودها جبران شده ، بنحوی که حجم قطعی های پخش امواج ایران(روی خطوط ماهواره های جهانی) هیچ تناسبی با حجم برقراری صداو تصویر در مسیر پخش امواج ایران ندارد.

6- پرس تی وی یکی از ویژه ترین خدمات ارائه شده رسانه ملی در زمان مدیریت مهندس ضرغامی است که یکی از برندهای شناخته شده ی خبری جهان محسوب میشود و غیر از مخاطبان فراوان این کانال باید دانست  که سایت مجازی این شبکه، مراجعاتی فراتر از 100 میلیون بازدید در ماه را میزبانی میکند کسانی که اهل فن باشند میدانند که این میزان بازدید برای سایتی که متعلق به یک کانال ماهواره ای است به چه معناست و چگونه است که مخاطبانی که دسترسی به خود کانال از طریق تلویزیون دارند به سایت این شبکه نیز مراجعه دارند

7- صداوسیما در عصر ضرغامی ورود خوبی به برنامه سازی های مناسبتی و مناسکی داشت به گونه ای که سفره ی صداوسیما در ایامی همچون محرم و یا رمضان در سالهای اخیر منتظران و مخاطبان خود را داشته و دارد.

8- صداوسیما در زمان ضرغامی دانشکده ی کوچک خود را به محلی بسیار وسیع تر در محوطه جام جم منتقل کرده و هم اکنون قریب به دوسال است که از دانشکده به دانشگاه مادر ارتقاء یافته و مشغول تربیت نیروی متخصص در حوزه رسانه است.

9- تحول عظیم سیاستهای مدیریتی آرشیو رسانه ملی که هم اکنون در شرف دیجیتال سازی کامل است یکی دیگر از بخشهای چشمگیر کارنامه ی ضرغامی بود. هم اکنون بسیاری از تهیه کنندگان و برنامه سازان وقت گشت و گذار در منابع آرشیوی آنالوگ را با مراجعه به آرشیوهای دیجیتال صرفه جویی کرده و زمان خود را مصروف تفکر در ارتقاء کیفی برنامه میکنند.

10- نقش تأثیرگذار صداوسیما در پیاده سازی پروژه های عظیمی همچون کارت سوخت ملی، هدفمندی یارانه، مسکن مهر، روشنگری و وحدت بخشی میان آحاد مردم بر سر مسائل مهمی همچون هسته ای، بیداری اسلامی و ...بر هیچکس پوشیده نیست.

11- مدیریت رسانه ای اجلاس بینظیر و عظیم جنبش غیرمتعهدها در تهران

12- راهبری سازمان صداوسیما علیرغم عدم همراهی مقطعی دولتهای گذشته و فعلی در مباحث بودجه مالی.( که در جای خود موضوعی بسیار مهم است)

13- ارتقأ مرکز بسیج سازمان به حوزه تولیدمحور و خصوصا دفاع مقدس و راهیان نور

14- تولید و پخش بیش از 1400 فیلم تلویزیونی

15- تولید و پخش 20 سریال فاخر تاریخی همچون مختارنامه و یوسف پیامبر.

16- رشد 6 برابری برنامه های سلامت محور

17- تأسیس شبکه های رادیویی صدای اشنا/گفتگو/ندای اسلام/اقتصاد/آوا/ایران صدا/نوا/تلاوت/نمایش/فصلی/کتاب/دانش/خانواده/صبا/گلچین/کودک ونوجوان و ....

18- ساماندهی و دسته بندی 50000 قطعه موسیقی

19- تأسیس نهاد نغمات آیینی

20- برنامه های تفسیر قرآن به 30 زبان زنده ی دنیا

21- مرجعیت یافتن مرکز نظرسنجی های رسانه ملی

22- تهیه و تولید 3000 قطعه نماهنگ

23- راه اندازی ماهواره ایران ست

24- پخش تمام شبکه های صداوتصویر سازمان بر روی اینترنت

25-  افزودن بیش از 16 هکتار به عرصه ی زیرساختهای فنی سازمان

26-  مطالعات راهبردی و تدوین استراتژی های لازم برای آینده فنی سازمان

27- افزودن شبکه هایی همچون قرآن،مستند، بازار، نمایش،پویا، ورزش، سلامت، تماشا،نسیم،افق، HD و..

و .....

اینها تنها بخشی از توسعه ها و خدمات صداوسیما در عصر ضرغامی است که نه این مقاله گنجایش گفتن همه چیز را دارد و نه اقتضات نوشتاری و بستر این وبلاگ اجازه میدهد.

اکنون دکتر سرافزار که یکی از موفق ترین و کارکشته ترین مدیران رسانه ملی است وارث همه ی آن چیزی است که سید عزت الله ضرغامی دهسال تمام به دوش کشید.

آنچه مسلم است توپخانه ی بدخواهان صداوسیما آماده است تا عبارت «صداوسیمای ضرغامی» را با «صداوسیمای سرافراز» جابجا کرده و هر آنچه در توان دارند را بکار گیرند تا شاید بتوانند راهی برای نفوذ و یا تأثیرگذاری بر این نهاد فوق حساس پیدا کنند غافل از آنکه صداوسیمای جمهوری اسلامی پیش از آنکه تحت سیطره مدیران خویش باشد تحت مالکیت مردم و نظام جمهوری اسلامی است و مردم با همه کم و کاستی هایی که درمسیر کارکرد این شمع پروفروغ وجود دارد درک میکنند که صداوسیما همه ی بضاعت نظام در جنگ رسانه ای ایران با جبهه ی استکبار است.

به قول حضرت آقا(روحی له الفدا) : ماییم و یک صداوسیما

بنابراین چه ضرغامی پرچمدار جام جم باشد چه سرافراز، رسانه ملی همیشه سرافراز بوده و خواهد بود.

امروز یکی از رسانه های معلوم الحال نوشته بود : سرافراز در تمام مدت مدیریتش بر معاونت برونمرزی و پرس تی هیچ حکمی به کسی نداده است(یعنی آنکه ایشان به مدیرانی که ذیل او مشغول خدمت اند حکم نمیدهد و فقط اسماً مدیرند)

اینجانب به عنوان یک شاهد این ادعا را تکذیب میکنم زیرا برخی از دوستان بنده سالها با آقای سرافراز کارکرده و از ایشان احکام مدیریتی داشته و یا دارند.

این را عرض کردم که خوانندگان محترم بدانند توپخانه منافقان عرصه سیاست  و خبر کشور، هنوز امضاء حضرت آقا(روحی له الفدا) پای حکم دکتر سرافراز خشک نشده ، شیطنت را آغاز کرده اند و شک نیست درج این شایعه برای فشار بر محمد سرافراز است تا هرچه سریعتر در موضعی انفعالی، تیم مدیران ارشد خود را علنی کند، که با شناختی که از ایشان دارم بعید میدانم تحت تأثیر این بازیها قرار گیرد و به وقت خویش جابجایی های احتمالی و لازم را صورت خواهند داد.

آنچه که بسیار ویژه و مهم می نماید اینکه دکتر سرافراز از درون مجموعه سازمان انتخاب شده و این محاسن زیادی دارد :

اول اینکه :سازمان و مقتضیاتش را خیلی خوب میشناسد بنابراین حجیم شدن گستره زیرساختهای سازمان در زمان آقای ضرغامی توان بالای مدیریت بعدی را مطلبید که الحمدلله سرافراز این دغدغه را به خوبی پاسخ خواهد داد.

دوم اینکه : دکتر سرافراز نیز در وقایع 88 پابه پای مهندس ضرغامی بوده ، بنابراین ترفندهای فتنه چیان و ارباب خارج از حصرشان را خیلی خوب می شناسد لذا میتوان گفت : با انتخاب سرافراز به این سِمَت، نقشه های شیطنت بار حضرات تا حد زیادی نقش برآب شد.

سوم اینکه :هر چقدر که سید عزت الله ضرغامی فردی مومن و ولایتمدار بود( که بود) محمد سرافراز از ایشان نیز در وادی جلوتر است و این همان نکته ای است که بزودی موجب جیغ های بنفش بعدی فتنه گران خواهد شد.

سرافراز را از زبان ضرغامی بهتر بشناسید +

به هر جهت برای آقای مهندس ضرغامی در هر جایی که باشد آرزوی پیروزی و بهروزی داریم و شک نداریم که ترک میدان نکرده و در عرصه ای دیگر همچنان در خدمت اسلام و نظام و مردم عزیزمان خواهند بود.

ضمن اینکه از درگاه باری تعالی موفقیت و پیروزی روز افزون برای رئیس جدید رسانه ملی ایرانیان داریم.

نکته ی پایانی : دلیل نوشتن این مقال، پیگیری دوستانی بود که مدتها از بنده در خصوص جابجایی ها ریاست سازمان صداوسیما سوال میکردند.


بازنشر مطلب در پایگاه نگاه فارس +

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۳ ، ۱۹:۴۹
مهران موزون

شاید برای اولین بار باشد که هم فدراسیون فوتبال و هم باشگاه داران لیگ برتری به اتحاد کلامی رسیده اند.
اتحادی که حداکثر تا روشن شدن وضعیت چیزی بنام «حق پخش» فوتبال موضوعیت دارد و پس از آن باز هم دعواهای همیشگی و رایج بین فدراسیون و باشگاههای لیگ برتر از سر گرفته خواهد شد.
اینروزها خیلی ها یک طرفه حق را به فدراسیون فوتبال داده و صداوسیما را بدهکار این قصه قلمداد میکنند اما کمی توجه منصفانه تر به داستان، ممکن است وجدانهای بیدار را به سمت و سویی دیگر راهنمایی کند.
بهترین مسیر کاوش منصفانه در این خصوص نیز طرح پرسشهای ویژه و ناشنیده ای است که ممکن است ناخوشایند برخیها در فوتبال کشور باشد.
 اگر در قالب بحثمان بخواهیم مسئولیت های ملی و فرهنگی فدراسیون فوتبال و رسانه ملی را  در خصوص پردازش متعهدانه به فوتبال مملکت کنار بگذاریم و صرفا نگاهی پول محور به آن داشته باشیم (همان چیزی که اینروزها موضوع مستقیم دعواست) آیا نمی توان به پرسشهای زیر هم اندیشید؟
پرسش اول :
آیا شاکله فوتبال حرفه ای ایران با ساختار فوتبال حرفه ای اروپا همخوانی لازم را دارد که برخی از دوستان توپ بدهکاری را یکسویه به زمین صداوسیما می اندازند آنهم به این دلیل که حق پخش فوتبال حقی شناخته شده در دیگر کشورهاست؟
مردم اروپا بابت زیبایی حرکات و بازی  فوتبالیست هایشان است که مبلغی را برای ورود به ورزشگاهها و یا تماشا از رسانه ها پرداخت میکنند آیا در ایران نیز همینطور است؟ 

آیا حقیقت این نیست که بسیاری از بازیکنان فوتبال کشورمان، حتی استاندارد دویدن ساده در زمین فوتبال را هم ندارند و با یک قیاس ساده (نسبت به بازیکنان اروپایی) میتوان تشخیص داد که بسیاری از فوتبالیستهای محترم لیگ برتر ایران به هنگام دویدن در مستطیل سبز، حرکت دست و پاهایشان تناسب و هارمونی لازم را با هم ندارد؟ ایضاً ضرباتی که به توپ میزنند و مهارهای ضعیفی که حوالی دروازه روی توپ دارند و ....
بنابراین کیفیت فوتبالی که تماشاچی ایرانی به نظاره می نشیند با کیفیت آنچه که بازیکنان لیگهای اروپایی به نمایش میگذارند قابل مقایسه نیست.
تماشاچی اروپایی به میزان بی اخلاقی های سطح پایینی که در حاشیه فوتبال ایران اتفاق می افتد ذهن و روحش درگیر نابخردی های سخیف بازیکنان و مربیان لیگهایشان نیست و ضریب اطمینان  روانی یک تماشاچی اروپایی به فوتبال بی حاشیه در کشورشان خیلی بالاتر از ایران است.
اشتباه نکنید دوستان!
این پرسشی کاملا مرتبط با بحث بود زیرا رقم چشمان نظاره گر تماشای فوتبال است که رقم حق پخش فوتبال و درآمد آن را معین میکند و این دقیقاً همان بهانه ای است که فدراسیون بابت کمیت آن از صداوسیما خود را طلبکار میداند اما توجه ندارد که سهم مهمی از خیره شدن این چشمها در فوتبال ایران بابت پرداختن به حاشیه های فوتبال است نه متن آن.(زهی تأسف)
لذا فدراسیون و باشگاههای کشور، در حقیقت پول جذابیت گربه رقصانی و حاشیه سازی های بازیکنان و مربیان خویش را طلب میکند نه فوتبال بازی کردنشان را.
آیا چنین درآمد پنهانی در قالب و لعاب «ورزش»  دون شأن اخلاق اسلامی و کرامتهای انسانی که هیچ! حتی دون شأن فوتبال حرفه ای(به معنای فیفایی آن) نیست؟
کذب یا صدق این ادعا آنجا ثابت خواهد شد که فدراسیون در حرکتی غیرتمندانه!! اقدام به فیلمبرداری و تولید تصاویر لیگ برترش در شبکه خانگی نماید.
آنگاه باید دید که آیا مردم ایران برای دیدن این لیگ بی کیفیت حاضرند پولی پرداخت کنند؟
این یک سوال اساسی است : اگر فوتبال داران کشور، مدعی کیفیت ارائه محصول خویش (فوتبال حرفه ای) هستند چرا مستقیماً پول این فوتبال را از مردم نمی گیرند و صداوسیما را کنار نمیزنند؟ انحصار پخش زنده ی صداوسیما را نمی توان بهانه ی لازم برای حمله به این پیشنهاد دانست زیرا فدراسیون فوتبال نیز انحصارات خاص خویش را دارد بنابراین اگر مُشک فوتبال ایران خود می بوید نیازی به گفتن عطار فدراسیون و باشگاهها نیست و ایضاً نیازی به دیدن آنلاین فوتبال هم نیست بالاخره دیدن فوتبال لیگ برتر قدرتمندی!!! همچون فوتبال ایران با دور روز تأخیر، از طریق شبکه خانگی و یا با دو ساعت تأخیر از طریق سایتهایی همچون آپارات نشان خواهد داد که مردم ایران تا کجا حاضرند برای این فوتبال خرج کنند؟
آقایان سایت راه بیاندازند و فیلم فوتبالشان را با تأخیری دوساعته از طریق یک وبسایت آفلاین ارائه کنند و پولش را از مشتری بگیرند!
فراموش نشود که همه ی اینها بافرض نادیده انگاشتن مسئولیت های ملی و فرهنگی هر دو طرف دعواست که اگر بخواهیم نادیده نگیریم باید فریاد برآریم که پس مسئولیت ملی  و مردمی صداوسیما چه میشود و ایضاً کلیت مطالبات فدراسیون و باشگاهها نیز در همین راستا زیر سوال است.
پرسش دوم :
آیا به این نکته  توجه شده است که صداوسیما منافع و مبنایی خصوصی!  برای چانه زدن ندارد ؟ چه اینکه ارقام هزینه های این سازمان صرف تولید محتوا برای همین ملت میشود اما باشگاههای فوتبال چه؟
چانه میزنند و پول بِرند و شهرتشان را از رسانه ملی ایرانیان میخواهند تا به جیب اشخاص حقیقی (از بازیکن گرفته یا مربی ) بریزند.
در اینجا منظور این نیست که اشخاص حقیقی در تعامل با جایگاههای حقوقی، حق دریافت مطالبات قانونی خویش را ندارند بلکه در فضای کنونی رسانه های کشور طوری بحث میشود  که گویی جایگاه های هزینه ای بین فوتبال و صداو سیما یکی است.
آیا براستی چنین است؟
پرسش سوم :
مکرر شنیده میشود که به درآمدهای تبلیغاتی برنامه هایی همچون 90  و .. تعریض زده شده و مبالغ نجومی برای درآمد سالیانه این برنامه ادعا میشود که به عقیده ی این قلم، نشر این ادعا جای بررسی و پیگیرد قانونی دارد تا کسانی که جوسازی دروغ در این زمینه میکنند مورد بازخواست مراجع ذیربط قرار گیرند.
اما از خودمان بپرسیم آیا 90 تنها برنامه ی فوتبالی صداوسیماست؟ البته که خیر!
پس دلیل محبوبیت بالای این برنامه چیست؟
آیا پاسخی جز همان «حواشی فوتبال» دارد؟
بنابراین یکبار دیگر تکرار می کنیم : آیا بدنه فوتبال کشور شرم نمیکند که پول «حاشیه  سازی» های خود را میخواهد نه پول فوتبال بازی؟
متاسفانه باید اذعان داشت که صداوسیما هم با تمام یال و کوپالش ، با حاشیه های این فوتبال همراه بوده و به همین دلیل هم سالهاست که مجریان و گزارشگرانی همچون عادل فردوسی پور ، کیوان شفیع، جواد خیابانی، مزدک میرزایی، بهروان، علیپور و ... هیچکدام کیفیت و سواد رپرتاژ در حد یک گزارشگر فوتبال کانال ZDF آلمان را ندارند.


حقیقت این است که شایسته ی چنان فوتبالی چنین گزارشگرانی هم هست که عمدتاً در قاب تلویزیون، گزارشی رادیویی را ارائه میکنند به گونه ای که میتوان با چشم بسته به گزارش آنها توجه کرد و بدتر از آن اینکه حجم قابل توجهی از پرحرفی های تمامی این گزارشگران (بلااستثناء) به جای آنکه معطوف گزارش فنی و هوشمندانه بازی باشد ناظر به حواشی اخلاقی و معرفی متادیتای خصوصی و نیمه خصوصی بازیکنان است.
آری!
شایسته ی چنان فوتبال نازلی، چنین گزارشگران و چنین برنامه هایی است که هفته ای یکبار مردم مظلوم کشور تا نیمه های شب باید پای برنامه یی بنشینند که حضرات فدراسیون و باشگاههای فوتبال، بیش از آنکه بازیکنان چمن باشند بازیگران بازار مکاره ی مچ گیری و دعوای اخلاقی و گربه رقصانی رو ی آنتن هستند.

نشان به این نشان که اکثر فوتبالی های شاکی از 90 و فردوسی پور که گاهی به خون او (علی الظاهر) تشنه اند و او را نابود کننده ی فوتبال میدانند دائم الآنتن اند و مرتب زنبیل شان پشت خط تلفن برنامه ی 90 است. این به سخره گرفتن شعور مردم توسط کسانی که ادعای شأنیت فوتبالی دارند نیست؟ کسی که برنامه ی 90 را مافیای نابود کننده فوتبال میداند اگر صداقت و مردانگی کلام داشته باشد حتی یک ثانیه هم در برنامه 90 نباید دیده یا شنیده شود.

پرسش چهارم :
فدراسیون فوتبال بهتر است خود را به کوچه علی چپ نزند چرا که صداوسیما به لحاظ اقتصادی!! ضرر خاصی از عدم پخش فوتبال لیگ برتر ایران نمیکند زیرا جایگزینی پخش زنده ی لیگ های  با کیفیت اروپایی و ارتقاء کیفی ذائقه ی تماشاچی ایرانی در دراز مدت چنان بلایی برسر فوتبال کشور خواهد آورد که تماشاچیان ایرانی یحتمل برای تماشاچی بازی های فوتبال آماتور (بنام حرفه ای)  به ورزشگاههای کشور هم نخواهند رفت، درست  همان بلایی که فیلمهای پرتکنیک هالیوود برسر سینمای دوریالی ایران آورده اند و مسئولان سینمای کشور مدام در حال گاز گرفتن زمین اند که چگونه سالن های سینما را از انقراض نجات دهند آنوقت است  که فدراسیون فوتبال باید به شرایطی بیاندیشد که ملتمسانه برای آوردن دوربین های رسانه ملی به ورزشگاهها و دراختیار گذاشتن بستر پخش زنده، مبالغی هنگفت نیز بپردازد.
آیا این بستر تلویزیون نیست که موجب شهرت بازیکنان و بالا و پایین شدن رقم قراردادهای آنان میشود؟
آیا روی آنتن رفتن کلیت فوتبال ایران و حواشی آن نیست که خواه ناخواه به کام مردم می نشیند واز این رهگذر، هم باشگاههای فوتبال (با تمام دارایی های معنوی و برندی شان) و هم بازیکنان و مربیان لیگ برتر  به شهرتی  و نان و نوایی می رسند؟
چاه برنامه ی 90 اگر برای مردم ما آب ندارد آیا برای مربیان، داوران و بازیکنانی که دائما «شو» میشوند نان ندارد؟
چرا نانی را که آنتن صداوسیما برایتان تکه و پاره میکند ناسپاسی میکنید؟
اگر نکته ی بالا را قبول ندارید که باید گفت : فدراسیون لطف کند و قید بستر به دردنخور و غیر موثر صداو سیما را بزند و به شبکه خانگی روی آورد.
اما اگر پاسخ مثبت است  (که هست) و ما درست میگوییم، آقایان زحمت بکشند و دُنگ این ارتقای برند و شهرت کسب شده از صدقه سر آنتن را به رسانه ملی بپردازند.
هان ای فدراسیون محترم فوتبال، اگر خیر سرتان فوتبال را صنعت! میدانید، منصف باشید و حق نمایش محصولات این صنعت(بازیکنان و مربیان و بازی هایشان) را روی آنتن ملی بپردازید.
این قلم حتی آن مبلغ چند ده میلیاردی را که صداوسیما به شما سالیانه میپردازد ظالمانه و خارج از قاعده میداند.
پرسش پنجم :
صداوسیما یک بنگاه خصوصی مانند تلویزیون های خصوصی اروپا نیست که مانند آنان با او برخورد شود، با بودجه بیت المال اداره میشود لذا،
مبالغی که شما حریصانه طلب میکنید درحقیقت از کیسه ملی طلب می کنید. همان ملی که پیراهن تیمش را سکویی برای پرتاب بازیکنان شما به کشورهای حوزه خلیج قرار داده است.
پرسش ششم :
سالهاست که ورزشهای پرافتخار و مظلومی همچون کُشتی فریاد میزنند که اینقدر برای ورزش وارداتی و کم بازده فوتبال سرمایه گذاری نکنید و به ورزشهای مدال آوری همچون کشتی رسیدگی کنید اما گوش شنوایی برای این موضوع تاکنون نبوده است.
ایضاً در سالهای اخیر درخشش ورزش والیبال در عرصه  های جهانی به حد کافی و وافی روی مدافعان ورزش قهرمانی فوتبال را کم کرده است.
آیا حذف فوتبال بی کیفیت لیگ برتر ایران از آنتن ملی را نباید به فال نیک گرفت؟

آیا وقت آن نیست که ذائقه ملی مخاطبان صداوسیما را به سمت ورزشهای کم خشونت تر و پربازده تری همچون والیبال و کشتی سوق داد؟

آیا وقت آن نشده که برند و آبروی مالی و اقتصادی این ورزشها را افزایش دهیم؟
آیا فوتبالیستهای ایران در 50 سال اخیر توانسته اند به اندازه ی 10 سال اخیر والیبال، برای این مردم آبرو بخرند؟
آیا وقت آن نیست که لیگ برتر فوتبال از کانون توجه رسانه ای کنار برود و دوربین صداوسیما روی فوتبال آموزشگاهها و همگانی کشور تمرکز کند؟
متاسفانه چاه ویل قراردادهای نجومی و بی توجیه فوتبالیستهای کم فروش کشور، تنها چیزی است که توجه پولخواهان فدراسیون را جلب نمیکند.
همان بهتر که خود فوتبالیها برای آنتن طاقچه بالا بگذارند و با دست خویش گور فوتبال به اصطلاح حرفه ای کشور را بکَنَند تا سالیان آینده همین حضرات بر دربهای صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران بوسه بزنند و دخیل ببندند.    

بازنشر مطلب در 598 +

باز نشر مطلب در تیترجو +

گلشن راز +

بازنشر مطلب در رادکانا +

باز نشر مطلب راهکارنیوز +

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۳ ، ۱۴:۱۹
مهران موزون

«و مار {شیطان} از همه حیوانات صحرا که خداوند خدا ساخته بود هوشیارتر بود و به زن{حوا} گفت آیا خدا حقیقتاً گفته است که از همه درختان باغ نخورید، زن به مار گفت: از میوه و درختان باغ می‌خوریم، لکن از میوه درختی {سیب} که در وسط باغ است خدا گفت از آن مخورید آن را لمس مکنید مبادا بمیرید، مار به زن گفت هر آینه نخواهید مرد، بلکه خدا می‌داند در روزی که از آن بخورید چشمان شما باز شود و مانند خدا عارف نیک و بد خواهید بود.»  (سفر پیدایش: 3 : 1-9)

«...پس از میوه‌اش گرفته بخورید و به شوهر خود {آدم} نیز داد و او خورد آنگاه چشمان هر دوی ایشان باز شد و ـ فهمیدند که عریانند پس برگ های انجیر به هم دوخته سترها برای خویشتن ساختند.»(سفر پیدایش3: 6-7)

«و آدم و زنش هر دو برهنه بودند و خجلت نداشتند.»(سفر پیدایش2: 25)

***

مهران موزون : اینها بخشهایی از تحریفات کتب عهد عتیق است که پیام انتزاعی آن چیزی جز این نیست که خداوند برای آنکه آدم و حوا را در جهل و نادانی نگاهدارد متوسل به دروغ(معاذالله) شده و از «دانا»شدن بشر پیشگیری میکند و این ابلیس بود که دوست و خیرخواه آدم و حوا بوده و حقیقت را به آنان نمایاند.

شاید همین تحریف عظیم ، آبشخور نهله های شیطان پرستی و کابالایی و ... در جوامع غربی باشد.

به هر حال آنچه هست اینکه با یک جستجوی ساده ی عبارتِ  forbidden fruit (میوه ممنوعه) در موتور سرچ گوگل میتوان تصاویر زیادی را در خصوص سیب گاز زده و آدم وحوا پیدا کرد.

 دوبله ی فارسی فیلم سینمایی «جابز» + بتازگی روانه ی شبکه خانگی کشور شده  است.

این فیلم که بُرشی از اَهّم زندگی حرفه ای نابغه  و بنیانگذار شرکت اپل است حاوی کلیدواژه ها و دیالوگهایی است که میتواند برای بهبود روند مدیریتی تمام کسانی که بنوعی مدیر یک مجموعه ی کوچک یا بزرگ هستند مفید باشد لکن نکات متعدد دیگری نیز در زندگی پر فراز و نشیب این اعجوبه ی مسلمانزاده وجود دارد که قابل توجه و تعمق است.

استیو جابز فرزند یک مسلمان سوری است که در یک خانواده ی امریکایی مبدل به غول تجارت آی تی ایالات متحده میشود که متاسفانه بیننده با دیدن این فیلم می آموزد برای کمک به آحاد بشر و پیشرفت تکنولوژی و ارتقاء رفاه اجتماعی گاهی لازم است که حقیقت و راستگویی نیز ذبح شود و این از آموزه های اومانیستیِ پنهانِ این فیلم است.

نکته ی ظریف و تکان دهنده ی فیلم جابز آنجاست که نابغه کامپیوتر امریکا در اوایل فیلم و زمانی که به همراه شریک جوان خویش تصمیم به تأسیس شرکتی برای فروش کامپیوتر اولیه خویش دارند با مشکل انتخاب نام مواجه است.

شریکش به او میگوید که : ما نیاز به انتخاب یک اسم داریم.

جابز میگوید : اپل.

شریکش میگوید : اپل؟ منظورت سیب است؟

جابز مصمم میگوید : میوه ممنوعه.

صدور این دیالوگ در فیلم جابز از زبان او، جای هیچ اما و اگری نمیگذارد که استیو جابز نام سیب را برای شرکت خود تحت آموزه های صهیونیستی انتخاب کرده است، خصوصاً اینکه جای دندانهای حوا نیز روی آن که نماد اولین طغیان بشر (طبق تحریفات تورات) در برابر خداوند و پیروی از شیطان است نماد این شرکت میشود.

شما در این فیلم خواهید دید که روحیه ی استیو جابز برای کسب دانش و دریدن پرده های جهل، همان نهله ای است که آموزه های انتزاعی تحریفات تورات توصیه میکند :

اگر میخواهید دانا شوید و افق های تازه را (که قبلا از ان بیخبر بودید) کشف کنید گوش به فرامین الهی ندهید و خدا را برای پیشرفت کنار بزنید.

یک کلام : لوگوی اپل یعنی قیام در برابر خدا.

هرگونه نقل و اقتباس از این مطلب منوط به ذکر لینک شنود است

بازنشر مطلب در 598  +

بازنشر مطلب در تی نیوز +

بازنشر مطلب در استان نیوز +

بازنشر مطلب در پایگاه راهکارنیوز +


۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۳ ، ۱۸:۱۲
مهران موزون