يكشنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۲، ۱۱:۲۸ ق.ظ
جناب آقای هاشمی،
باسلام،
از آنجا که می دانم فرصت خواندن خاطرات دیگران را ندارید خواهشمندم دستور فرمایید تا یکی از پرسنل محترمتان در اوقات استراحت و فراغت آن را برایتان بخواند تا قدری خستگی از تن بدر کنید.
چه اینکه یقین دارم شنیدن مطالبات مردمی و آنچه که در کف میدان وبلاگ ها میگذرد برایتان جذابیت دارد.
***
سال 1359 بود و من کودکی 11 ساله.
آن ایام شطرنج آزاد نبود و من نیز تجربه این بازی را نداشتم.
در یکی از روزهای آوارگی (من از جنگزدگان خوزستان بودم) پسرکی هم سن و سال خودم که علم بازی شطرنج را میدانست با خودکار آبی بیک اقدام به کشیدن صفحه شطرنج روی مقوای کارتن قندهای ده کیلویی نموده و مربع های صفحه را با همان خودکار آبی یکی درمیان تیره کرده و مثلا صفحات سیاه شطرنج را ایجاد کرد.
برای تهیه مهره ها نیز از قند و نخود و لوبیا و اشیاء متفرقه استفاده کردیم.
این را عرض کنم که پدر متدین من بیخبر از این سرگرمی بنده بود و ما پنهانی مشغول بازی شدیم.
طولی نکشید که بنده به خودکفایی کامل در بازی شطرنج رسیدم.
القصه..
چندی بعد خانواده ی آن پسرک به جای دیگری رفتند و من ماندم و عطش شطرنج و فقدان حریف.
چاره ی کار را در آن دیدم که برادر کوچکترم را وارد گود کنم.
او 4 سال از من کوچکتر بود اما انصافاً هوش بیشتری برای پیروزی در این بازی از خود نشان داد.
هنوز دو روز از نبرد ما دو برادر نگذشته بود که او پشت سرهم مرا شکست میداد.
تحملش برایم سخت بود.
بناچار هرجا گیر می کردم و کم می آوردم به برادرم میگفتم : اینجا یک قانون وجود دارد که فراموش کرده ام برایت بگویم و حالا اعلام می کنم.
برادرم به من اعتماد کامل داشت و می پذیرفت.
داستان بدین منوال سپری شد تا جایی که تعداد قوانین خلق الساعه ی بنده به چند مورد رسید و اخوی نازنین بنده علناً زمینگیر این جمله ی بنده شده بود : «آهان! اینجا یه قانونی هست که یادم رفته بود بهت بگم» .
نهایتاً کار به جایی رسید که گفت : من دیگه بازی نمی کنم تا تمام قانونای بازی رو یکجا اعلام کنی.
***
خاطره ی من تمام شد آقای هاشمی.
اکنون از شما خواهشی دارم :
اگر ممکن است لطفا تمام خاطراتی را که از حضرت امام(ره) دارید یکجا، یکباره و کتباً اعلام فرمایید .
۷
۰
۹۲/۰۷/۱۴
مهران موزون
پاسخ:
سلام
ممنونم از کامنتتون
خوشحالم که قلم الکن بنده تونسته پیامش رو به مخاطب منتقل کنه.
توضیح : بخش سانسور شده رو خوندم و جالب بود اما پوزش میخوام از اینکه معذوریت قانونی برای درجش دارم.
امیدوارم که مکدر نشوید.
مویدباشید
پاسخ:
سلام
زنده باشی اخوی.
خودم شاید نتونم تمام خاطراتم رو بیاد بیارم ولی اگر قرار باشه خاطراتم رو به مقدرات کلان یک ملت ربط بدم باید و باید و باید همشو بیاد بیارم.
موید باشی
پاسخ:
سلام
ممنونم
خدمت میرسم
پاسخ:
سلام
آقای دکتر به اینجانب لطف دارند.
ممنون که پیام شنود را دریافت کردید
موفق باشید
پاسخ:
سلام آبجی
خدا به شما سلامتی بده انشالله
دوران کودکی دوران شروشورها و شیطنت هاست.
ممنون از بذل مطایبه تون.
پاسخ:
سلام مهندس
محبت داری اخوی.
سرکار فتی؟
پاسخ:
باور کن برعکسه
برادر بزرگ بودن مصیبت های خاص خودش رو داره.
پاسخ:
سلام
ممنون از ابراز لطفتون
پاسخ:
خاطره دیگر نداری ؟
چرا تا دلت بخواد زیااااااد
خاطره ایشان بود که امام خامنه ای رهبر شد.
خوب که چی؟
راستی چرا
فقط برای هاشمی حال مهم شد ؟ شاید بخاطر اینکه خوابان دیردز چیزی ندارند
این خط رو یه بار دیگه بخون خودت اگه فهمیدی چی نوشتی به ما هم بگو.
پاسخ:
خوش آمدید
دکتر محبت دارند
پاسخ:
سلام نوکر خودخوانده ی آقای هاشمی،
ارباب من حسین(ع) است و نوکرحسینم و آقایم سیدعلی است و مرید اویم.
منظورت از ارباب کدام بود؟
اگر شخص ثالثی است بفرمایید بشنوم.
و اگر یکی از این دو باشد باید عرض کنم آقای هاشمی شما را به نوکری نخواهد پذیرفت چون ایشان هم مثل من، خود را نوکر اباعبدالله(ع) میدانند و پیرو رهبری.
به قول خودشان : بدیلی برای رهبری چون حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای (مدظله) نمی شناسند.
نوکرقلی عزیز، «گذشته ی هاشمی روشن است»
ایا من این جمله ی درست شما را انکار کرده ام که برایم تکرارش می کنید؟
از کرامات شیخ ما چه عجب؟؟ دست راباز کرد و گفت : این است وجب!
هان ای نوکر خودخوانده ی آقای هاشمی، مراقب باش با اینگونه دفاع از شخصیت آقای هاشمی به ایشان خدشه وارد نکنی.
مثل ات چون کسی است که لباس کاراته پوشیده و برای بازی شطرنج حاضر شده؟
زمین را اشتباه انتخاب کرده ای عزیزم.
حیف انسان باهوش چون هاشمی نیست که افرادی با آی کیو منفی یک بخواهند از او دفاع کنند؟
گذشته ی هاشمی روشن است؟
ای نوکر متفکر!
معلوم است که گذشته هاشمی در حدی که گفته و نوشته و اعلام شده است روشن است.
گذشته ی حضرت امام(ره) نیز روشن است
گذشته ی سید احمد مرحوم هم روشن است.
گذشته ی شیخ ساده لوح مرحوم نیز روشن است.
گذشته ی محسن رضایی روشن نیست؟
گذشته ی حضرت آقا(روحی له فدا) روشن نیست؟
گذشته ی شما را نمیدانم..دروغ چرا!..تا قبر آ..آ...آ.
اما آیا من در این پُست به گذشته ی آقای هاشمی اشاره کردم؟
آیا غیر از اینکه یک خواهش از ایشان کردم؟
اصولا آقای هاشمی خاطراتشان را فقط برای عمه ی بنده و شما تعریف نمیکند که!
وقتی ایشان خاطراتش را بازنشر عمومی میدهد یعنی مصرف کنندگان این خوراک رسانه ای عموم مردم هستند بنابراین مردم حق دارند در خصوص این خوراک اظهار نظر کنند(فقط اظهار نظر)
یک پیشنهاد،
از آقای هاشمی بپرس : ارباب! من یکی از مردمی را که چشم و گوشش مورد خاطرات شما واقع شده را مورد برخورد قرار دادم و بهش تاختم و خلاصه آسفالتش کردم که دیگه جرئت نکنه در مورد خاطرات شما حرف بزنه! چه معنی داره کسی خاطرات شما را به خوردش بدیم بخواد نظر بده...خاطرات شما مثل دارو میمونه و باید دهن روحش رو باز کنه و بندازه بالا و حرف هم نزنه.
نوکر قلی عزیز میدونی آقای هاشمی چه پاسخی به تو خواهد داد؟
آقای هاشمی به نوکرقلی : اولا من ارباب تو نیستم بیخود آویزون من نشو دوما : تو به روح اعتقاد داری؟
ای نوکر گرامی،
لطفا بدون توهین و زبان درازی بفرما : چرا از یک خواهش که از جناب هاشمی در عین ادب و احترام شده این چنین برق از سه فاز روحت پریده است؟
حرف بدی زده ام؟
اینجا وبلاگ کوثری است؟
من کوثری هستم؟
همه ی نوکری ات همین بود برای اقای هاشمی؟
باز توصیه میکنم : شک نکن که آقای هاشمی، نوکر دانشمند!! نیاز ندارد و اصولا از کسانی که می خواهند ایشان را در غیر خط رهبری قلمداد کنند برائت دارد.
مگر اینکه بفرمایی که منظورت از اربابان بنده : نه امام حسین(ع) بود ونه حضرت سید علی.
(کامنت بعدی ات که حاوی توهین های شدیدتر خواهد بود نظر بنده را اثبات میکند که هاشمی چنین نوکر تندرویی ندارد)
پاسخ:
پوزش بنده را بابت حذف نام بپذیرید
پاسخ:
سلام
خواهش میکنم.
چشم خدمت میرسم
پاسخ:
سلام بر شما
آدرستان باز نشد
پاسخ:
سلام
1) ببخشید که نام افراد را حذف کردم. مسئولیت قانونی دارد
2) بسیار زیبا گفتید : ((پادوهایشان که عَلَمِ تحقیر و تخریبِ احمدینژاد را؛ علیرغم نهیِ
مکرر و مؤکد رهبرِ بصیرمان؛ بر کول گرفتند و تا نهایت دنائت یکنفَس دویدند))
3) بی زحمت آدرس این حرف را لینک دهید : (( ..بعد از پیروزی روحانی: "مردم" ریل آیندۀ کشور را عوض کردند))
پاسخ:
اولاً بابت توهین هات یه آینه بگیر جلوت.
دوماً اونقدر در حوض حماقت و بغض غوص میکنی که متوجه نیستی در مورد یک کودک 11 ساله حرف میزنی نه شهرام جزایری یا کروبی و خاوری.
سوما به درک که داستان رو باور نداری لااقل عبرتِ داستان رو بیاموز.
سوما : تو که اینقدر شیرین و مودب و تودل برویی، بچگیات کجا بودی که ما خبر نداشتیم؟
چهارماً : احتراما خیلی شِکَر میخوری که خودت رو جزو پرسنل محترم دفتر آقای هاشمی معرفی میکنی. محاله آقای هاشمی چنین هتاکان بی بته ای رو در دفترش استخدام کنه.
پنجماً : مواظب مصرف شکرت باش برای قندت خوب نیست.
بار دیگه به اسم «بچه های دفتر اقای هاشمی» کامنت بذاری و با ابروشون بازی کنی میدم بچه های دفتر آقای هاشمی یه لقمه ی چپت کنن.
پاسخ:
سلام و سپاس بیکران از نکته بینی شما.
پاسخ:
معذرت میخوام یا زبان شما الکنه یا گوش من.
میشه ساده تر بگید ببینم چیه داستانتون؟
پاسخ:
اولا ارسال نظر آزاد هست ولی تایید یا عدم تایید از سوی مسئول قانونی وبلاگ هم ازاد است.
اگر اهل وبلاگ نویسی باشی اینو میدونی که طراح نرم افزارهای وبلاگ به مدیروبلاگ این امکان رو داده که تایید بکنه یا نکنه.
ضمن اینکه مبادی قانونی هم از مدیر وبلاگ انتظاردارk که کامنتهایی رو تایید کنه که میتونه بابتشون پاسخگو باشه.
بنابراین انتظار مخاطب که توقع تایید 100 در 100 داشته باشه زیاده.
خود من نشده که برای کسی کامنت بذارم و برم بگم : چرا تایید نکردی؟ یا چرا سانسور کردی؟
این الفبای وبلاگ نویسی و کامنت گذاریه.
دوماً : نظر هرکسی محترمه به شرطی که درش تهمت، توهین، افترا، طعنه و یا تحقیر نباشه.
شما در حالی منو متهم کردی به تاییدنکردن کامنتهای مخالف که زحمت خوندن موارد مخالف رو که تایید کردم به خود ندادی
کمی بیشتر دراین وبلاگ سیر کن تا ببینی که چقدر کامنت مخالف تایید کرده و میکنم.
مسئله اینجاست که من مخالف هتاک، دروغگو، مفتری و تهمت زن رو بر نمی تابم.
کی گفته «مخالفت» یعنی این صفاتی که شمردم؟
شمات میتونی بیای اینجا و راست و حسینی بگی : من ولایت فقیه رو قبول ندارم..من نظام رو قبول ندارم..من خدا رو قبول ندارم.
از نظر من هیچ مشکلی نیست
ولی وقتی همراه با طعنه و توهین و تحقیر باشه البته که یا تاییدش نمی کنم و یا سانسورش می کنم.
در پُست فعلی که ظاهرا تونستم شیرین و راحت منظورم رو منتقل کنم طبیعتا موافقین و مویدین بیشتری اومدن و کامنت گذاشتن.
تقصیر منه که حرف حساب به دل مخاطب نشسته؟
وانگهی بنده به عنوان مصرف کننده ی سخنان آقای هاشمی حق ندارم از ایشون خواهش بکنم؟
نکته ی دیگه انگار متوجه نشدی که اینجا یک وبلاگ بیطرف نیست و طرفش هم کاملا معلومه.
چطور انتظار داری از موافقین سخنم (که حتی بعضی از جاها سخنانشون رو سانسور هم میکنم) تشکر نکنم که موید بنده هستن.
خود آقای هاشمی خوشحال نیست که دولت مویدش اومده سرکار؟
مسئله منیت نیست ها.
مسئله اینجاست که هر کسی به ارزشهایی معتقده و البته وقتی موافقین ارزشهاش کمکش میکنن باید تشکر کنه.
هرچند من شده که از ابراز مخالفت معقولانه هم تشکر کردم.
واقعا انتظار داری به اونی که توهین میکنه بگم : باریکلا؟
تکرار می کنم : مخالفت با حمله و توهین و .. فرق میکنه.
وقتی من نظرات مخالف رو تایید کردم و توی کامنتینگ وجود داره و شما منو متهم میکنی که تایید نکردم یعنی به من تهمت زدی جناب ایکس.
قبول داری؟
پاسخ:
آقای مصباح نیازی به نوکر ندارد.
ارباب کسی هم نیست.
توهین هات نشون میده نوکر کی هستی.
مودب باش.
پاسخ:
ببخشید عبادخان این کامنتتون دیگه مصداق بارز جرزنی محسوب میشه.
مرد مومن مگه توی کامنت دومی نگفتی یا سانسور رو از کلمات سانسور شده بردار یا کلا کامنت رو نشون نده؟
خوب منم کلا نشون ندادم.
عجب گیری کردیم هاااا.
آقای محترم : عبارت «تاجر ورشکسته» توهین به هاشمی نیست؟
نمیشه شما به خرج دیگران به هاشمی توهین کنی.
اگر قرار بر اینکار باشه باید بنده تصمیم بگیرم و مسئولیتش رو بپذیرم. چون مسئول و پاسخگوی اینجا بنده هستم.
من اینجا حداکثر، سخنان آقای هاشمی رو نقد میکنم یا به چالش نرم می کشونم.
اما توهین نمی کنم.
اینم به دو دلیله :
یکی سابقه ی انقلابی هاشمیه که بالاخره باید حداقل احترام رو نگه داشت.
من 8 سال ریاست جمهوری محمدخاتمی رو چون خار درگلو تحمل کردم اما حتی یک توهین بهش نکردم چرا چون کسوت پرزیدنتی رو داشت.
الان هم آقای هاشمی همچنان در جایگاهی هستش که نباید خدشه دار بشه این جایگاه.
دیگه اینکه چرا باید حرف راستم رو با شوت کردن توهین های بیخودی گم کنم؟
===
یه بار دیگه مرور کن رفتار کامنت گذاریتو داداش
ابتدا کامنت گذاشتی و کلماتی درون کامنت بود که بنده به عنوان مدیر وبلاگ تشخیص دادم محتوای مناسبی داره اما نیاز به تعدیل داره(که انجام شد)
سپس اومدی گفتی : یا کامنت رو کلا بردار و یا کلا آپش کن.
منم کلا برش داشتم.
دوباره اومدی این اِن قلت رو میاری.
===
شما بگو تکلیف من چیه؟
اختیار من به عنوان کسی که میخواد تعامل با مخاطبینش داشته باشه و میخواد قلم هم بزنه چیه؟
عباد گرامی،
خواهش میکنم وقتی وارد زمین بازی دیگران میشی قواعدش رو رعایت کن.
ممنون.
پاسخ:
آمین یا رب العالمین
پاسخ:
واقعا چنین شعاری داده اند؟ یا به مطایبه فرمودید؟
پاسخ:
علیک سلام
بنظرت نتانیاهو همسوی با برخی داخلی ها که خواستار حذف شعار مرگ بر امریکا هستند، نیست؟
بنظرت نتانیاهو همسوی با برخی داخلی ها که خواستار کنار رفتن آثار امام خمینی از صحنه ی انقلاب هستند نیست؟
بنظرت نتانیاهو همسوی با برخی فتنه گران داخلی نیست؟
بنظرت نتانیاهو همسوی با برخی داخلی ها که خواستار حذف حجاب زنان و غیرت مردان ایرانی هستند نیست؟
بنظرت نتانیاهو همسوی با برخی داخلی ها که خواستار رها کردن مسئله هولوکاست هستند نیست؟
بنظرت نتانیاهو همسوی با برخی داخلی ها که ....
دوست گرامی،
همسو شدن گاه و بیگاه مواضع جمهوری اسلامی با امریکا و اذنابش لزوما به معنای همکاسه شدن نیست.
مثلا در خصوص عراق و افغانستان در مواقعی خاص ایران حتی با امریکا همکاری اطلاعاتی هم کرد.
سوال :
اینکه اسرائیل و ایران هردو با قذافی مشکل داشتند رو چی معنی می کنید؟
ایا واقعا اینطور بود؟
اصولا خودتون رو از جایگاه یک ایرانی خارج کنید و تصور نمایید که شهروند اسرائیل هستید(بلا بدور)
حالا تصورتون از ایران در خصوص مذاکرات ایران و امریکا و مواضع شهروندان ایرانی چیه؟ ایرانیان رو دانشجویانی می دونید که به درستی در مهرآباد اعتراض به برخی کارهای نسجیده ی تیم ایران در آمریکا کردند؟ یا ایران رو صادق زیباکلام می دونید؟
بنظر من جمعیت معترضی که در مهرآباد جمع شدند بنفع روحانی کار کردند.
دقت کنید،
روحانی نیاز داره که اوباما اونو دست کم نگیره و احساس نکنه که از روی موضع ضعف و فشار تحریم اومده برای مذاکره.
درسته؟
حالا اگر روحانی به زبون بی زبونی( اعتراض ملتش) به اوباما بخواد بگه : ببین قدر این فرصت رو بدون چون به زور تونستم مردمم رو راضی کنم که بشینیم حرف بزنیم
باید چیکار کنه روحانی؟
بهترین کار اینه که قشر دانشجو(که در دنیا به عنوان آگاه ترین معترضین سیاسی شناخته میشن) علیرغم رفتن روحانی پای مذاکره، اعتراض عزتمند کنه تا اوباما بفهمه که روحانی از روی ذلت و ضعف نیومده.
نمیدونم تونستم عرضم رو برسونم؟
در نهایت : اینکه اعتراض آبرومند و آرام دانشجویان مومن رو با طراحی های رسانه ای جوردیگه ای جلوه بدن و براش انگ درست کنن نه از نظر اخلاقی درسته و نه از نظر سیاس بودن.
لذا خواهشمندم شما نیز «تندرو» بودن رو به اونایی نسبت بدین که اینگونه خواهان به محاق رفتن سرمایه های اجتماعی هستن.
پاسخ:
سلام
جواب همون جمع بندی تون رو میدم :
1 - معلوم و مشخصه که همه ی مخالفت هایی که میشه اولا از یک طیف نیست دوما از یک منظر و طعم نیست.
اما عمدتا(تاکید میکنم : عمدتا) مخالفتها برای مذاکره نیست بلکه بابت امتیاز بیخودی ندادن در میدان مذاکره اس.
2- اولا هنوز انتقادهای شدید از دولت شروع نشده. دوما نه! چه بی احترامی؟ طیف وسیعی از همون 25 میلیونی که به احمدی نژاد رای دادند مخالفتهای زیادی با ایشون در خصوص برخی مسائل داشتند مثل داستانهای سریالی مشایی و قس...
مردم به مجلس رای میدن که چهارسال مقدرات مقننه رو توی دست بگیره ولی همین مردم وقتی کمکاری و اشتباه از مجلس ببینند میرن جلوی بهارستان و دردشون و نظرشون را ابراز میکنند.
نه تنها اون 50 درصدی که به روحانی رای ندادن، بلکه خود اون 50 درصدی هم که رای دادن به ایشون، تمام این چهارسال حق انتقاد دارند.
ببخشید، خود حضرت آقا(روحی له الفدا) فرمود : نظرات کارشناسی من رو میشه باهاش کارشناسانه مخالفت کرد.
خود آقای روحانی گفت : بذارید حتی بچه های دبستانی توی انشاشون از رئیس جمهور انتقاد کنن.
احمدی نژاد که دیگه زیر باران (بهتر بگم : توفان) حمله و هجمه و انتقاد و مصیبت ، صداش در نمی یومد.
این چه حرفیه که طرف رای آورده حالا دیگه از گل نازکتر بهش نگه کسی؟
هرچند که بنده تاجایی که بتونم به دولت فعلی کمک خواهم کرد به هزار دلیل.
اما نقد منصفانه چیزی نیست که تعطیل بردار باشه.
پاسخ:
سلام
متاسفانه وبلاگتان برایم باز نمی شود
نمیدانم چرا!
البته مثل همیشه !