کتابرانه را بستر جنایت نکنید
يكشنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۲، ۱۰:۰۹ ق.ظ
چندی است که سایت ها و روزنامه های کشور خبری را مرتباً رزنانس می کنند که به گمان این قلم گونه ی پردازش به آن قدری حساب نشده است.
قصه این است :
خانمی (استاد دانشگاه) و همسر عکاسش که عاشق کتاب و کتابخوانی اند مدتهاست پراید خود را مبدل به کتابخانه ای سیار و رایگان نموده و اوقات خویش را صرف گشت و گذار در شهر و سوار کردن مردم و دعوت آنان به کتاب خواندن می نمایند.
آنان نام این طرح خودجوش و دلنشین را «کتابرانه» گذاشته اند.
متعاقب پردازش وبسایت های خبری به این موضوع، وزیر محترم ارشاد نیز در حرکتی نمادین، حمایت خود را با حضور در این خودرو و گپ وگفت با زوج مذکور اعلام کرد.
آنچه که در این میان مغفول ماند جنبه ی جرم خیز داستان است.
صداوسیما نیز سکانس حضور علی جنتی در پراید مذکور را آگران دیسمان کرد تا این سوال در ذهن متبادر شود که آیا بستر برخی جرم های احتمالی آینده آماده شد؟

شک نیست که فاصله گرفتن ایرانیان از کتاب و کتاب خوانی یک خسارت ملی است و آسیب های آن نیز بسیار گسترده تر از آنی است که تصور شود و منظور این قلم، واکاوی این آسیب ها نیست.
اما اجرای هر طرح فرهنگی فاخری (همچون طرح پراید فوق الذکر) لوازم و مقدماتی دارد که تا پیش از رسمیت بخشیدن و بهادادن به آن باید جوانب امر بخوبی سنجش شود.
همه ی ما آگاه و شاهدیم که هرازگاهی مجرمان و جنایتکارانی (اعم از سارقین، قاتلین و ..) با شگردهای عوام فریبانه، قربانیان خود را شکار میکنند.
سارق و یا متجاوزی که در قالب مامور کنتورخوان برق، مامور سرشماری آمار و ... به خانه مردم ورود می کند.
سارقی که در قالب لباس اطمینانزای پلیس سواستفاده کرده و با جازدن هویت جعلی اقدام به سرقت اموال مردم می کند.
و ...
فراوان دیده و شنیده ایم که مردم به هویت جعلی واطمینانزای مجرمین و شیادان تکیه کرده و سپس قربانی خواسته های غیر قانونی آنان می شوند.
یکی از رایج ترین این شگردها، خودروهای شخصی مسافربرند که روزانه ستونهای سرقت و تجاوز را در روزنامه ها به خود اختصاص می دهند.
چه بسا تبهکاران باهوشی که ابتدا اقدام به رصد وضعیت رسانه ها و فعل و انفعالات سطح جامعه کرده و سپس با یافتن حفره های قانونی و نقطه ضعف های به وجود آمده دست به جنایت میزنند.
نکته ی مهم دیگر اینکه رسانه ها و در صدر آنها صداوسیما برای پیشگیری از جرم (که قوه ی قضاییه برای چنین امری یک معاونت مجزا هم دارد) فی نفسه موظفند تا مراقب تولیدات خویش باشند تا بستر افزایش جرم و جنایت نشود.
اینها صغرای مطلب بود و حال بشنوید کبرای قصه ی را که حجم کمتری دارد :
زن و شوهری نیکو سرشت و کتابدوست فداکاری کرده و پراید و وقت عزیز خویش را داوطلبانه نثار این هدف می کنند.
اما وقتی وزیر ارشاد و رسانه ملی اقدام ایشان را که هیچ چارچوب قانونی نداشته و مجوز و کنترلی بر هم آن مترتب نیست هویت بخشی کرده و رسمیت می دهند آیا به این اندیشیده اند که مردم به پرایدهای بعدی که معلوم نیست زن و شوهری نیکو سرشت باشند اطمینان کرده و سوار خودروهایی شوند که معلوم نیست به چه قصد شومی کتابرانه راه انداخته اند؟
بدون شک هستند کسانی که در تأسی به این حرکتِ فرهنگی، اوقات فراغت خود را اینچنین پرکنند و مردم را با کتاب آشتی دهند
اما بیایید کمترین جرم احتمالی ممکن را نیز برای نیمه خالی لیوانِ این قصه حدس بزنیم : توزیع و تبلیغ کتب ممنوعه، کتب وهابیت و انحرافی، کتب ...
هرچند سطح بالای خطر، همان است که ابتدئا گفته شد : این پراید می تواند بهانه ی کلید خوردن جنایاتی در سطح جامعه شود که علی جنتی، صداوسیما و سایتها و روزنامه ها انگشت حسرت به دندان بگیرند.
قصه این است :
خانمی (استاد دانشگاه) و همسر عکاسش که عاشق کتاب و کتابخوانی اند مدتهاست پراید خود را مبدل به کتابخانه ای سیار و رایگان نموده و اوقات خویش را صرف گشت و گذار در شهر و سوار کردن مردم و دعوت آنان به کتاب خواندن می نمایند.
آنان نام این طرح خودجوش و دلنشین را «کتابرانه» گذاشته اند.
متعاقب پردازش وبسایت های خبری به این موضوع، وزیر محترم ارشاد نیز در حرکتی نمادین، حمایت خود را با حضور در این خودرو و گپ وگفت با زوج مذکور اعلام کرد.
آنچه که در این میان مغفول ماند جنبه ی جرم خیز داستان است.
صداوسیما نیز سکانس حضور علی جنتی در پراید مذکور را آگران دیسمان کرد تا این سوال در ذهن متبادر شود که آیا بستر برخی جرم های احتمالی آینده آماده شد؟

شک نیست که فاصله گرفتن ایرانیان از کتاب و کتاب خوانی یک خسارت ملی است و آسیب های آن نیز بسیار گسترده تر از آنی است که تصور شود و منظور این قلم، واکاوی این آسیب ها نیست.
اما اجرای هر طرح فرهنگی فاخری (همچون طرح پراید فوق الذکر) لوازم و مقدماتی دارد که تا پیش از رسمیت بخشیدن و بهادادن به آن باید جوانب امر بخوبی سنجش شود.
همه ی ما آگاه و شاهدیم که هرازگاهی مجرمان و جنایتکارانی (اعم از سارقین، قاتلین و ..) با شگردهای عوام فریبانه، قربانیان خود را شکار میکنند.
سارق و یا متجاوزی که در قالب مامور کنتورخوان برق، مامور سرشماری آمار و ... به خانه مردم ورود می کند.
سارقی که در قالب لباس اطمینانزای پلیس سواستفاده کرده و با جازدن هویت جعلی اقدام به سرقت اموال مردم می کند.
و ...
فراوان دیده و شنیده ایم که مردم به هویت جعلی واطمینانزای مجرمین و شیادان تکیه کرده و سپس قربانی خواسته های غیر قانونی آنان می شوند.
یکی از رایج ترین این شگردها، خودروهای شخصی مسافربرند که روزانه ستونهای سرقت و تجاوز را در روزنامه ها به خود اختصاص می دهند.
چه بسا تبهکاران باهوشی که ابتدا اقدام به رصد وضعیت رسانه ها و فعل و انفعالات سطح جامعه کرده و سپس با یافتن حفره های قانونی و نقطه ضعف های به وجود آمده دست به جنایت میزنند.
نکته ی مهم دیگر اینکه رسانه ها و در صدر آنها صداوسیما برای پیشگیری از جرم (که قوه ی قضاییه برای چنین امری یک معاونت مجزا هم دارد) فی نفسه موظفند تا مراقب تولیدات خویش باشند تا بستر افزایش جرم و جنایت نشود.
اینها صغرای مطلب بود و حال بشنوید کبرای قصه ی را که حجم کمتری دارد :
زن و شوهری نیکو سرشت و کتابدوست فداکاری کرده و پراید و وقت عزیز خویش را داوطلبانه نثار این هدف می کنند.
اما وقتی وزیر ارشاد و رسانه ملی اقدام ایشان را که هیچ چارچوب قانونی نداشته و مجوز و کنترلی بر هم آن مترتب نیست هویت بخشی کرده و رسمیت می دهند آیا به این اندیشیده اند که مردم به پرایدهای بعدی که معلوم نیست زن و شوهری نیکو سرشت باشند اطمینان کرده و سوار خودروهایی شوند که معلوم نیست به چه قصد شومی کتابرانه راه انداخته اند؟
بدون شک هستند کسانی که در تأسی به این حرکتِ فرهنگی، اوقات فراغت خود را اینچنین پرکنند و مردم را با کتاب آشتی دهند
اما بیایید کمترین جرم احتمالی ممکن را نیز برای نیمه خالی لیوانِ این قصه حدس بزنیم : توزیع و تبلیغ کتب ممنوعه، کتب وهابیت و انحرافی، کتب ...
هرچند سطح بالای خطر، همان است که ابتدئا گفته شد : این پراید می تواند بهانه ی کلید خوردن جنایاتی در سطح جامعه شود که علی جنتی، صداوسیما و سایتها و روزنامه ها انگشت حسرت به دندان بگیرند.

این تشخیص خطر بود.
اما راهکار پیشگیری از خطر :
معاونت پیشگری و کاهش جرائم قوه قضاییه ورود کرده و از وزارت ارشاد بخواهد تا همانطور که میان مسافرکش شخصی و تاکسی رسمی تفاوتی اطمینازای برای مردم وجوددارد، متقاضیان و فداکارانی که حاضرند خودرو و وقت خود را صرف طرح زیبای کتابرانه کنند مجوز بگیرند و آرم مشخصی روی خودروی خود نصب کنند و نیز موظفند باشند تا کتاب های منتشره ی قانونی کشور را ترویج و تبلیغ کنند.
والسلام
۹۲/۰۶/۳۱
با سلام، بسیار از ریز بینی و آینده نگری و نگرانی شما به عنوان یک شهروند مسئول و مهربان ممنونیم و به شما اطمینان می دهیم که ما هم با همین حس مسئولیت پی گیر دریافت مجوز های لازم جهت تعلیم و آموزش کادر کتابرانه هستیم قطعا، هر جامعه ای نیازمند افرادی چون ما و شما هست ولی ما معتقدیم که تنها اعمالی که با نیات انسان دوستانه و خدا پسندانه آغاز و با تلاش ادامه پیدا می کند ماندگار خواهد شد.
خداوند ما، شما، مردم خوبمان و کتابرانه را درپناه خود حفظ کند.آمین