مهران موزون - اینروزها رفتار، گفتار و کارنامه خالی دولت یازدهم از یکسو و جنب وجوش طیف ها و جبهه های مختلف سیاسی از سوی دیگر یک لابیرنت یا هزار توی سیاسی را برای بهار و تابستان 96 متصور ساخته است که سرانجام های مختلفی را برای دولت ضعیف و شکست خورده یازدهم محتمل میسازد.
خصوصا آنکه مشی الهی در 19 دی ماه 1395 تکیه گاه حسن روحانی را برای محاسبه اخروی احضار فرمود و اینک حسن آقا مانده است و کلاف سردرگمی که تشخیص راه پس و پیش را برای فرزند سرخه مشکل ساخته است.
اما از قدیم گفته اند : تنها مرگ است که علاج ندارد.
لذا برای آنکه آقای روحانی و موافقانش مَفَری برای نجات بیابند و منتقدینش نیز بهترین علاج برای رسیدن به اهداف خود را تمهید کنند تمام حالات ممکن و پیش روی رییس دولت بنفش را روی کاغذ می آوریم شاید که افاقه کند :
حالت اول : حسن روحانی پیش از انتخابات 96 استعفا دهد و با یک عذرخواهی بزرگ برای همیشه صحنه سیاست را ترک کند و آماده محاسبات قضایی و الهی باشد.
حالت دوم : حسن روحانی برای انتخابات ثبت نام کند و رد صلاحیت شود.
حالت سوم : حسن روحانی برای انتخابات ثبت نام کند و تایید صلاحیت شود.
حالت چهارم : حسن روحانی تاییدصلاحیت شود اما پیش از آغاز انتخابات از ادامه راه انصراف دهد.
حالت پنجم : حسن روحانی پس از تایید در گردونه رقابتها بماند و شکست بخورد.
حالت ششم : حسن روحانی برای بار دوم پیروز شود اما در نیمه سال 96 استعفا دهد.
حالت هفتم : حسن روحانی برای بار دوم پیروزشود اما درسال 96 آش بی کفایتی دولتش آنقدر شور شود که با رای عدم کفایت مجلسی که امیدی به آن نمیرود عزل گردد.
حالت هشتم : حسن روحانی درسال 96 برای بار دوم پیروز شود و چهار سال دیگر در پاستور بماند.
نکته اول : شنود تقریبا تمام حالات ممکن را برشمرد اگر درمورد آقای روحانی حالت نهمی هست مخاطبان محترم بفرمایند.
نکته دوم : اگر چه دلایل و شواهد بسیار و آشکار برای اتفاق افتادن حالت دوم وجود دارد اما امیدواریم که شیربیشه ولایت برای پس گرفتن خرمشهرهایی که حضرت آقا هشدار دادند وارد گود انتخابات شده و کار آقای روحانی را پای صندوقها یکسره کند.(حالت پنجم).
نکته سوم : اگر دکتر احمدی نژاد وارد عرصه شود و شورای نگهبان برابر مُرّ قانون و اسناد و شواهد متقن حالت دوم را برای آقای روحانی پیاده کند متاسفانه رسانه های معاند داخل و خارجی فریاد سر خواهند داد که احمدی نژاد در غیاب روحانی پیروز شد پس باید دعا کنیم که هم احمدی نژاد بیاید و هم روحانی تایید صلاحیت شود و در گردونه رقابت ها بماند.
نکته چهارم : اگر حسن روحانی طبق حالت دوم ردصلاحیت شود(که امیدواریم اینچنین نشود و ایشان در رینگ مبارزه با مالک اشترعلی بماند) بدیهی است که همان روز از مقام خود اسقاط شده و احتمالا جهانگیری تا مردادماه کفیل ریاست جمهوری خواهد بود.
نکته پنجم : اگر یکی از حالات چهارم و پنجم محقق شود با توجه به میزان ظرفیت روحی حسن روحانی و سابقه چهارساله اش در شکل مواجهه با منتقدین و مخالفان و ایضا کارنامه بسیار ضعیفش در گردش امور قوه مجریه، تمام کشور باید تا روز تنفیذ رییس جمهور جدید در حالت آماده باش کامل باشند.(بنظرم کشور باید سه ماه تمام یک روحانی شدیدا عصبانی را تحمل کند)
نکته ششم : اگر یکی از حالات اول، دوم ، چهارم، پنجم، ششم و هفتم رخ دهد(و رییس جمهور بعدی از رفقای روحانی نباشد) با توجه به اینکه از 1392 تا حالا طی دولت یازدهم ،اتفاقات سوال برانگیز بسیاری در زمینه های اقتصادی ، امنیتی ، اجتماعی، فرهنگی، دیپلماتیک و...افتاده است که هیچکس حق ندارد بسادگی از کنار آنها بگذرد، لازم و حتی واجب می نماید تا دکتر حسن روحانی و تمام کابینه اش حداقل برای یکسال تمام بکلی ممنوع الخروج از کشور شوند تا برای روشن شدن موضوعات عدیده ملی در دسترس قوه قضاییه و نهادهای امنیتی باشند.
فاعتبرو یا اولی الابصار
به گزارش سایت تابدار + مصطفی داننده در سرمقاله روزنامه ابتکار، دست به ابتکار جالبی زده و ناطق نوری را که مظهر «خواص ساکت» سال 88 شناخته میشود به عنوان گزینه ی مناسب امامت جمعه تهران پیشنهاد داده است.
پیشنهادی که چندماه مانده به انتخابات حساس خبرگان و مجلس اسفندماه امسال، نشان از استیصال آقای هاشمی در ایستادن در پشت تریبون نمازجمعه دارد.
راجع به آقای ناطق نوری و اعوجاج در مواضع چند سال اخیرش، سخن بسیارست.
اما آقای داننده که نمایندگی رسانه ای کردن این پیشنهاد را برعهده گرفته به حد کافی، داننده ی سوابق گفتاری ناطق نوری هست؟
به سخنان زیر که در خاطرات شیخ ساکت 88 (درباره پدر گرامی مهدی هاشمی) آمده توجه فرمایید :
ماجزو نوچه ها و دست پروده های او (آقای هاشمی) در انقلاب هستیم.
آقای داننده بهترست بدانید که تریبون نمازجمعه جای نوچه های پدر مهدی هاشمی نیست.
تریبون نمازجمعه جای دست پروردگان امام راحل و انقلاب اسلامی است، آنانکه به نوچگی کسی افتخار نمیکنند بلکه به دفاع عملی ، حقیقی و همیشگی از ولایت فقیه و ساکت نبودن در فتنه های ضدانقلاب مفتخرند.
این را هم بخوانید بد نیست : +
احسان شریف احمدیان در اخرین یادداشت خود برای نکات پرس نوشت:
به یاد آورید آخرین ماهها و روزهای دولت دهم را که دولت تحت شدیدترین و ناجوانمردانه ترین حملات و توطئه ها داخلی و خارجی قرار داشت و هر یک از ما چریک وار اسلحه قلم و کیبورد و بیان را به کار گرفته بودیم و از حریم گفتمان انقلاب اسلامی جانانه دفاع می کردیم. در بحبوحه آن روزها بود که آرزو می کردیم ای کاش هر چه زودتر این جنگ فرسایشی تمام گردد تا به دور از حواشی و درگیریهای روزمره و اغلب بی ثمر، گوشه ای برگزینیم، تجربه ۸ ساله را ورق بزنیم و بدون فضای تقدس یا تعصب دستاوردها و کاستی های گذشته را بیرون بکشیم، نقد کنیم و راه آینده آن گفتمان بی بدیلمان را ترسیم نمائیم.
امروز ۲۳ ماه از آخرین روزهای آن دوران گذشته است.تهمت ها و تکفیرها همچنان پابرجاست، بی کم و کاست. چیز عجیبی نیست، انتظاری جز این نبود. مگر زخم خوردگان درد و چرک زخم کهنه شان التیام بخشیده است که بخواهند سکوت پیشه کنند و فریاد نزنند؟
این طرف چه خبر است؟
چریک ها همچنان خود را وسط میدان مبارزه می پندارند. منتظرند دشمن تکی بزند و بلافاصله شروع کنند به پاتک! چریک ها نقشه ی واضحی در دست ندارند. معصومانه و مظلومانه از حق شان، آبرویشان و دستاوردهایی که سالها برای آن خون دل خورده بودند دفاع می کنند. حق دارند، اما آیا تا به حال اندیشیده اند و آیا کسی به آنان گفته است که ۲۳ ماه پیش جنگ در خط مقدم جبهه ها به پایان رسیده است؟ آیا نمی بینند علمدار به خیمه ها برگشته و مدتی است شمشیر را غلاف کرده است؟! آیا با خود نمی اندیشند که هر جنگی نه یک استراتژی که دهها استراتژی دارد و در هر زمانی لازم است تغییر تاکتیک داد و تاکتیک جدیدی برگزید؟ آیا با خود نمی اندیشند که گاهی برای پیروزی و حمله نهایی، عقب نشینی، استراحت، بازنگری در اهداف، بازنگری در تاکتیک ها، تجدید قوا، تغییر سربازان و حتی در صورت صلاحدید و دستور “فرمانده” تعویض “علمدار” لازم است؟!
واقعیت آنست که شواهد و قرائن نشان می دهد که جریان معاند و معارض گفتمان اصیل انقلاب اسلامی بر اساس یک طراحی دقیق و ناجوانمردانه طوری برنامه ریزی کرده است که هر روزه با پمپاژ اخبار دروغین، مسموم و بی اساس در مورد دولت های نهم و دهم علاوه بر آنکه امید مردم علاقه مند به آن دولت ها و شخص محمود احمدی نژاد را ناامید کند، دوستداران و حامیان فعال و در خط مقدم آن را نیز دچار روزمرگی، سطحی نگری و تقدس گرایی کاذب نماید و آنان را از تجدید قوای درونی، نقدها و انتقادات درون گفتمانی، برنامه ریزی های بلند مدت، فعالیت های جریان ساز و عمیق غافل نماید! و شوربختانه آنکه تجربه دوسال اخیر پس از پایان دولت دهم نشان می دهد نقشه این جریان ناجوانمرد تا حدود زیادی به بار نشسته است…
بر اساس پایشی که یکی از دانشجویان متعهد انجام داده است نشان می دهد تقریبا هر ده روز یک بار سخنرانی و سخنی توهین آمیز از سوی شخص آیت الله هاشمی رفسنجانی و از طریق سایت رسمی او منتشر می شود، به فاصله چند ساعت بعد وزیر و یا مسئول بلند پایه ای در دولت یازدهم شبهه،مساله و یا خبری عجیب منتشر می کند و پس از یک یا چند روز روزنامه ها،سایت ها و شبکه های اجتماعی با هجمه ای بی نظیر و باد کردن در آن موضوع شبهات بی پایه و اساس خود را به جامعه پمپاژ می کنند.
به عنوان مثال به فواصل زمانی انتشار خبر سخنرانی آیت الله هاشمی و اتهام او با عنوان بیماری هاری، موضع گیری زنگنه در مورد دکل نفتی و اخبار و ویژه نامه های روزنامه های زنجیره ای در مورد این خبر توجه نمائید، به نتایج جالبی خواهید رسید!
از این سو نیز با مشاهده ی این اخبار و آگاهی از کذب بودن اکثریت آنها، بار دیگر احساس “مظلومیت وافر” دولت های نهم و دهم و شخص رییس جمهور سابق برای علاقه مندان آن به وجود می آید و تمام هم و غم و انرژی آنان صرف دفاع در برابر تهمت ها و پاسخ به شبهه پراکنان می شود. و این دور باطل هر روز ادامه پیدا می کند. همچنان که دو سال است ادامه پیدا کرده است. غافل از آنکه قرار گرفتن در موقعیت “مظلومیت وافر” و ادامه هر روزه این موقعیت علاوه بر آنکه دستاورد جدیدی برای این گفتمان ندارد از سوی دیگر “جریان سوم تیر” را از درون خسته، فرسوده و پوک می کند.
توضیح آن که در ۲ سال گذشته همواره در موقعیت “مظلومیت وافر” قرار داشته ایم و هر موقع فرد یا گروهی از درون دایره دلبستگان گفتمان اصیل سوم تیر و علاقه مندان دکتر احمدی نژاد خواسته است به منظور بازبینی عملکرد و رشد گفتمان و اصلاح مشکلات گذشته انتقاد یا نقد دلسوزانه و منصفانه ای مطرح کند از سوی خودمان سرکوب شده است و مجالی برای او فراهم نشده است. به یاد بیاورید که چند ماه از دولت دهم گذشته بود که یکی از افراد خوشنام و مورد اعتمادمان انتقاداتی درون گفتمانی وارد نمود و پس از آن بود که به شدت مورد فشار واقع گرفت.
یا آنکه چند ماه پیش در بحبوحه قضایای حکم محمد رضا رحیمی و نامه ساده اندیشانه ی او به دکتر احمدی نژاد، نگارنده مقاله ای نوشت و ضمن آنکه به تشریح دادگاه رحیمی و به نوعی سیاسی و تا حدودی فرمایشی بودن آن پرداخت، انتقاداتی را نیز پیرامون به کار گیری فردی خارج از گفتمان اصیل سوم تیر به عنوان معاون اول رییس جمهور بیان نمود و در آن مقاله ضمن استدلال های گوناگون پیرامون به کار گیری فردی که در مقاطع گوناگون همیار جریان هاشمی بوده است و در انتخابات سال ۸۴ نیز سینه چاک رای آوردن هاشمی بوده است را نادرست شمرد. اما هیچ یک از سایت های مطرح و فعال حامی دکتر احمدی نژاد حاضر به انتشار آن مقاله نبودند!
گذشته ها گذشته است و ارزش یادآوری ندارد، اما سوال اصلی آنجاست که اگر قرار باشد در آینده نیز هر ده روز یک بار هاشمی رفسنجانی اتهامی وارد کند و لشکر پشت سر او توپخانه را روشن نمایند و ما را در موقعیت “مظلومیت وافر” قرار دهند و ما نیز در زمین از پیش تعریف شده آنان بازی کنیم، پس کی وقت می شود به اصلاح و بهبود و برنامه ریزی و خودمان برسیم؟ افرادی که به نقش اول هاشمی رفسنجانی در جریان “انحراف پنداری” دولت دهم و به دام افتادنِ بسیاری از اصولگرایان بی بصیرت در زمین بازی آن روزهای هاشمی باور دارند، آیا برای آنان غیرقابل باور است که زمین بازی این روزهای اصولگرایان و حتی علاقه مندان دکتر احمدی نژاد را هم هاشمی رفسنجانی تعریف کرده باشد؟!!!
این که دو سال می گذرد و هیچ یک از رسانه های ما حاضر نیست مطلب انتقادی منصفانه و قابل اتکایی پیرامون مشکلاتی که حداقل همه ما متفق القول قبول داریم و آرزوی اصلاح آن را داریم منتشر کند نمی تواند نشانه خطرناکی از بازی خوردن در زمین بازی دشمن باشد؟
این که دو سال می گذرد و در جلسات خصوصی با دکتر احمدی نژاد فقط به اظهار علاقه به ایشان می پردازیم و جرات نمی کنیم به صورت جدی سوالات، شبهات و ابهامات ذهنمان را شجاعانه و احمدی نژاد وار از او بپرسیم، نشانه ای از یک هشدار خطرناک نیست؟ جالب آنکه نقل است پس از شهادت آیت ا… بهشتی در جلسه ای که دکتر [احمدی نژاد] و دوستانشان در محضر امام خمینی بوده اند ایشان و دوستانشان از همکاری و پیروی از فرد دیگری پس از شهید بهشتی مطالبه می کنند که حضرت امام نیز در پاسخ به این سوال استراتژیک و راهبردی آیت ا… خامنه ای را توصیه می نمایند. احتمالا اگر هر یک از ما در آن جلسه حضور داشتیم غیر از نگاه به صورت حضرت امام(ره) و اشک شوق کاری از دستمان بر نمی آمد! منش ما کجا و منش شخص محمود احمدی نژاد کجا؟
این که دو سال می گذرد و رسانه های ما به جای انتشار مقالات، مصاحبه ها و انتقادات درون گفتمانی پیرامون جریان، تفکر و اندیشه انقلاب اسلامی و سوم تیر در شخصیت یک فرد متوقف شده اند و منتظرند او سفری کند تا عکس های او را منتشر کنند یا آنکه فرد یا افرادی دیگر(که چه بسا ارزش توجه نیز نداشته باشد) له یا علیه ایشان حرفی بزنند و آن رسانه ها بازنشر نمایند، اگر آسیب روزمرگی و متوقف شدن را به دنبال نداشته باشد، هیچ دستاورد جدیدی برای ما نخواهد داشت. زنده نگه داشتن جریان سوم تیر و شخص رییس جمهور سابق به انتشار، گسترش، رشد و ارتقای تفکرات و اهداف اوست نه عکس ها و پوسترهای او.
حقیقتا بر همه ما لازم است به دور از پروپاگاندای رسانه ای این روزها و گرفتار نشدن در تله های دشمن و گریز از قرار گرفتن در موقعیت “مظلومیت وافر” نگاهی به گذشته داشته باشیم، نقاط قوت، ضعف ، فرصت ها و تهدیدات فعلی را شناسایی کنیم و با استفاده از آنها مسیر پیش روی خود را شفاف و بدون تعارفات سیاسی ترسیم نمائیم. در این راه مدل فکری و عملی رهبری بزرگوار انقلاب اسلامی می تواند الگوی مناسبی برای تمامی ما باشد. رهبری بزرگوار انقلاب در عین حال که در آن ۸ سال دولت های نهم و دهم بزرگترین و رساترین مدافع، حامی و علاقه مند به اندیشه ها و عملکردهای دولت منبعث از گفتمان سوم تیر بودند و آن تعابیر بی نظیر همچون احیاگر انقلاب اسلامی، زنده کننده ارزشهای امام، پر تلاش و جهادگر، محبوب ترین دولت پس از مشروطه و دهها تعبیر بی نظیر دیگر را داشتند، در عین حال ظریفت ترین و راهبردی تربن انتقادات را هم بیان می نمودند. باید ظرفیت مطرح نمودن، پذیرفتن و دیالوگ کردن پیرامون انتقادات وارده بر خودمان را به دست آوریم. باید کاری کنیم که مخاطب بیرونی به این ادراک برسد که حامی فعال گفتمان سوم تیر تنها یک مدافع چشم و گوش بسته نیست، بلکه مدافعی است که در عین پافشاری بر اصول و دستاوردهای خدشه ناپذیر این گفتمان، انتقادات وارده را نه تنها می پذیرد که برای اصلاح آن راهکار ارائه می دهد.
پیشنهاد می شود دیدارها و ملاقات های تکه ای و مقطعی با چهره ها و مسئولین کشور به خصوص دکتر احمدی نژاد به دیدارهایی مداوم، منظم، هدفدار و موضوعی و حتی المقدور با مخاطب برگزیده شده تبدیل گردد. به یاد بیاوریم که فارغ شدن ایشان و بسیاری از بزرگان از مناصب روزمره اجرائی و وقت گذاری بیشتر آنان بزرگترین فرصت برای ماست که غنی ترین و راهبردی ترین نتایج و مسائل را از دل جلسات با آنان بیرون بکشیم.
بار دیگر یادآوری می شود ظرفیت انتقادپذیری را در هم تقویت کنیم، با شجاعت و متانت انتقادات خود را مطرح نماییم، به هیچ وجه همدیگر را تکفیر نکنیم و به گفتمانی که امروز در آن سلایق گوناگون جای گرفته اند احترام بگذاریم و افتخار کنیم.
یک سوال : آیا محتوای خاطرات به فروش گذاشته شده، کاملا شخصی است یا مطالب ملی و حقوقی(که مربوط به سمتهای حقوقی حاج آقاست) نیز در این خاطرات وجود دارد؟
کلیک کنید +
جان کری :
(( هر روز و برای همیشه از تأسیسات هستهای ایران بازرسی میکنیم))
شنود : خواب که مفته، ولی پنبه دانه زیادی خوردن، خرج داره هااا
****
کیهان: فکت شیت ایرانی منتشر میشود، نمیشود، شده است!
شنود : غصه نخور داداش، از قدیم گفتن «حرف مرد سه تاس»
****
پایگاه 598 : عربستان درگیر "بحران بقا"
شنود : کسی چه میدونه! شاید این آخرین قسمت "راز بقا" باشه.
****
پایگاه 598 : خصومت با ایران کار دست سعودی ها داد.
شنود : و حمله به یمن ، کارد! دست یمنی ها
****
مرتضی جوادی آملی خطاب به اکبر هاشمی : اکنون که جامعه اندیشهء انقلاب را از بینش و دانش شما و انگیزه آن را از روش و منش شما مى آموزد و شما را روح و باطن انقلاب و فراتر از جریانها و برتر از جناحها مى شناسد ، مطمئن است که سخنان جاهلانه بر سیماى شما گردى نمى نشاند و رفتار نابخردانه بر اندامتان غبارى نمى فشاند . بلکه شاهد است که راستى و صداقت از کاسه صبرتان فرو مى چکد و استقامت و پایمردى از بقایاى جام بلایتان سرازیر است .
شنود : انصافاً در این گفتار شاذ! حتی یک ذره مجیز!! یافت نمیشود. احسنت بر فرزند خلف! علامه جوادی آملی.
****
تابناک : داعش اولین هتل خود را افتتاح کرد.
شنود :
مراسم استقبال از میهمانان شامل "سر بریدن دختران ایزدی در جلوی هتل"
منوی خوراک رستوران این هتل : صبحانه " دست بریده زنان ایزدی با نان محلی " ، ناهار"کله پاچه کودکان سوری و عراقی" ، شام" کتف سیخ زده پیرمردان عراقی"
امکانات جانبی از قبیل "جهاد نکاحهای مختلف" همچون جهاد با خواهر، مادر، پسر عمه، جهاد با وحوش اطراف هتل از قبیل گراز و شتر و مارمولک و...(بسته به قیمت پرداختی)
تذکر : کسانی که پس از اقامت در هتل، توانایی پرداخت هزینه ها را نداشته باشند جهاد! میشوند.
****
تابناک - مجتبی مطهری : اگر پدرم زنده بود...
شنود : حداقلش این بود که علی داداشت رو روزی دوبار فلک میکرد و نمیذاشتش ترشی بخوره تا شاید در آینده یه چیزی ازش درآد.
****
روحانی در تخت جمشید : پیام تخت جمشید "ما میتوانیم" است.
شنود : اگر در این سخن صداقت دارید پیشنهاد میشود هم ادامه مذاکرات هسته ای را در تخت جمشید برگزار کنید و هم ستاد انتخاباتی سال 96 تان را آنجا مستقر کنید.
****
سایت هاشمی : جالب است که تاریخ توافق هسته ای امسال همانند تاریخ پذیرش جام زهر قطعنامه در "تیرماه" خواهد بود.
شنود : جالب تر اینکه یکی از نزدیکان نفر دوم نظام (شیخ حسینعلی منتظری) در زمان امام راحل،که دستگیر و در نهایت توسط قوه قضاییه به درک واصل شد با یکی از نزدیکان کسی که در زمان فعلی، خود را نفر دوم نظام تصور میکند همنام است که انشالله هم سرانجام نیز خواهد شد.
****
رجانیوز : رونمایی از سیم کارت کودک
شنود : بزودی سیم کارتی اختراع میشود که با سرنگ به جنینی که در شکم مادر است تزریق خواهد شد.
****
وطن امروز : خسته نشدیداین همه به مردم دروغ گفتید؟
شنود : کوتاه بیا اخوی! اینا تازه فکّ شون گرم شده.
کو تاانتخابات مجلس و ریاست جمهوری؟
****
ساعت 24 : سخنان دهشتناک عیسی کلانتری درباره منابع آب کشور
شنود : این همون یارو نیست که در دولت نهم گفت " اگر احمدی نژاد دوباره رییس جمهور بشه باید با چادر از کشور فرار کنیم"؟
****
بهارنیوز :
سید حسن مصطفوی : هر مجموعه ای که نام امام دارد و در رأس آن خود جمهوری اسلامی، باید زینت امام بوده و با عملکردی که نشان می دهد، باعث محبوبیت خود شود.
شنود : از همه ی این مجموعه ها مستحق تر به رعایت این موضوع، مجموعه "بیت امام و جماران" است آقازاده!!
****
بهارنیوز- قائم مقام وزیر صنعت : همه سیگارهای مارلبرو قاچاق هستند
شنود : منظورتان این است که یک دانه درشت ، قاچاقچی تمام سیگارهای مارلبرو در کشور است؟
سوال : این همان قاچاقچی نیست که چند سال پیش احمدی نژاد در سخنرانی شهر قم به او و باند سیگاری اش اشاره کرد؟
****
بهارنیوز- حجت الاسلام احمدی بابت "فرتوت بودنش در بین اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی" خواندنش از سوی سایت دولت بهار، خندید و گفت : مگر قرار است مادر هوگو چاوز را بغل کنم یا با او ازدواج کنم که فرتوت بودن مشکلی ایجاد کند؟!
شنود : مگر شورای عالی انقلاب فرهنگی مکانی برای همسریابی و موضوعاتی همچون ازدواج و توانایی های جنسیتی است؟
جناب احمدی، در فرتوت بودنتان همین بس که شورای عالی انقلاب فرهنگی را (که فرتوت بودن اندیشه و مغز در آن موضوعیت دارد) با سایتهای همسریاب و صیغه یاب اشتباه گرفته اید.
****
هاشمی : رهبری جان دوباره ای به حق الناس دادند
شنود : همان حق الناسی که چهارکودتاچی نانجیب در سال 88 جانش را گرفتند؟
هشدار به شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی
(درخصوص بخش مغفول مانده سخنان اکبر هاشمی رفسنجانی)
ابتدا به بخشهایی از سخنان حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی در جلسه مربوط به همسر امام راحل (ره) توجه کنید :
(( ...این سرمایه خیلی عظیمی ست(موسسه حفظ و نشر آثار امام راحل)، نفسهای امام الان ثبت شده تو اینا.
هرچه امام کردند، گفتند، نوشتند و دستور دادند همه اینا ثبت شد، اینا وجود داره و هنوزم اسراری هست که ایشون(سید حسن مصطفوی) صلاح نمی بینن منتشر بشه.
سری ضبط شده، اسراری هست که شاید بعداً به درد بخوره ولی محفوظ مونده..))
((.. انقلاب احتیاج داره به این راهی که امام ره باز کردند.
الان خدای نکرده اگر روزی این راهِ امام آسیب ببینه و جور دیگری تفسیر بشه و مفسر دیگری نباشه که اشتباهات رو جبران بکنه، این خطر داره!!
البته الان با هر مورد قدیمی، تفاوت داره چون همه چی الان به صورت صوت و تصویر و نوشته وجود داره.
خیلی سخته الان اینا رو تحریف کردن، کار مشکلیه.
ولی نگهداری شَم کار مشکلیه، چون هستند کسانی که همین چیزارَم میتونن زیر سوال ببرن و بنابراین من امیدوارم امت ما هشیار هشیار باشه.
ما خیلی چیز داریم که از آثار امامه و همه رو باید حفظ بکنیم، من جمله اینکه کانون کار هست.))
سوال اول : اگر به اعتراف هاشمی، حتی نفسهای امام ثبت و ضبط است پس تکلیف خاطرات خروجی ایشان که جز خودش و امام راحل(ره) شاهد دیگری در آن نیست چیست؟
آیا آنچه که وی از امام نقل میکند جزو نفسهای امام نبوده؟ اگر هست پس چرا ثبت و ضبط نیست؟
سوال دوم : هاشمی طوری از آقای حسن مصطفوی صحبت میکند که گویی ایشان مالک آثار امام و سخنان ایشان هستند و حق دخل و تصرف دارند!
درحالیکه از محمود سریع الهدم گرفته تا لبوفروشان خیابان هم میدانند فرق است میان متولی و مالک.
سوال سوم : اگر سخن هاشمی در خصوص مخفی ماندن برخی آثار امام (ره) صحت داشته باشد حسن مصطفوی بر اساس کدامین حق و مصوبه کشوری و لشکری، آثار سری و محرمانه ای از امام دارند که تاکنون منتشر نشده و بعداً !!! به درد خواهند خورد؟
منظور از این«بعداً» چیست؟
سوال چهارم :
منظور هاشمی از این گفته که «کسانی هستند که میتوانند آثار امام را زیر سوال ببرند» غیر از متخصصین نرم افزاری و جاعلان حرفه ای فنی صداوتصویر و یا دستخط، چه کس دیگری است؟
نکند بازهم هاشمی خوابنما شده و همچون آتشهای خیابانی 88 (که خبر داد!!!)خبر از تولید و تدوین آثار سری و محرمانه ای از زبان و خط و امام راحل توسط کسی یا کسانی میدهد؟
تذکر : شورای عالی امنیت ملی لطفاً این هشدار آقای هاشمی را جدی بگیرد و از ایشان برای کشف و دستگیری جاعلان احتمالی آثار حضرت امام (قدس سره) کمک بگیرد.
بازنشر مطلب در پایگاه راهکارنیوز +
بازنشر مطلب در پایگاه دزنوشت : +
مدیرمسئول محترم روزنامه کیهان
جناب آقای شریعتمداری
سلام علیکم؛
احتراما، شما در یادداشت روز چهارشنبه سوم دیماه جاری اول ربیعالاول تحت عنوان کاش اینگونه نبود مطالبی درباره حضرت آیتالله سیدمحمد خامنهای نوشتهاید که پاسخ آن در زیر ارسال میشود و مسلم است که طبق قانون آن را در همان ستون و با همان مشخصات در اولین روز وصول پاسخ به چاپ خواهید رساند.
بسماللهالرحمن الرحیم
جنابعالی در مقدمه مقاله مزبور چنین وانمود کردهاید که مصاحبه حضرت آیتالله سیدمحمد خامنهای و چاپ آن در ایامی که راهپیمایی عظیم اربعین حسینی شور و نشاط در ایران و جهان برپا کرده بود، عملی نسنجیده و بالطبع ضد آن شور و نشاط ملی بوده است. متاسفانه شما نتوانسته یا نخواستهاید ببینید که در عکسالعمل مردم حزبالله نه فقط این مصاحبه و نشر آن که در حکم «نبأ عظیم» را یافت؛ از شور و نشاط آنها کم نکرد بلکه بر بصیرت آنان در این ایام حساس افزود. بصیرتی که مورد تاکید مقام معظم رهبری است و دفاعهای نابجای برخی معدود از اصحاب رسانه میرود که آگاهی و بصیرت لازم ملت را زیر غبار ابهام ببرد و مجرمین فتنه 88 و قبل و بعد آنرا به نوعی برائت نسبی برساند.
1. جفای فاحش به امام
شما در یادداشت خود همزبان با دفتر آقای هاشمی و یارانش نوشتهاید که در مصاحبه آیتالله سیدمحمد خامنهای «نسبت به ساحت مقدس امام راحل و برخی یاران ایشان جفای فاحش شده است» و به این هم قانع نشده برای تثبیت بیشتر ادعای خلاف خود، در بند 2 آنرا «نه فقط اتهام ناروا و اهانت به ساحت مقدس حضرت امام(ره) بلکه بیرون از دایره حق و انصاف شمردهاید و به این هم قناعت نکرده آن را سبب «مخدوش شدن همه مکتوبات امام»! دانستهاید.»
در پاسخ باید دوستانه به شما گفت«خطاشناس نئی دلبرا خطا اینجاست.»
اعتماد به گفته اطرافیان و مردم دیگر نه اهانت است و نه اتهام، و نه برخلاف حق و انصاف، زیرا این صفتی است که پیامبر اکرم(ص) به آن موصوف بود. حضرت امام راحل هم با تمام هوش و فراست ولی مانند پیامبر(ص) به اطرافیان و مردم دیگر اعتماد داشت. دشمنان پیامبر(ص) به آن حضرت تعریض میکردند که وی چرا به هر خبر و سخنی گوش میدهد و آنرا باور میکند. قرآنمجید به دفاع از آن حضرت نفرمود که پیامبر شما چون معصوم (یعنی بیگناه) است. پس هیچوقت فریب نمیخورد! بلکه فرمود «قلهو اذن خیر لکم یومن بالله و یومن للمومنین» «سوره توبه/آیه 61) یعنی اشکال نکنید که چرا سخن دروغگویان را باور میکند. آن حضرت «اذن خیر» است و خوشباور و همانطور که به خدا ایمان دارد به مومنین اطراف خود هم اعتماد میکند، یعنی برخلاف گفته شما این باور به گفتار دیگران «نه اتهام ناروا و نه اهانت به ساحت پیامبر(ص) و...) است بلکه خوشباوری و قبول قول اطرافیانی میباشد که متهم به توطئه و دروغ نباشند یک صفت پسندیده و شایسته مقام بزرگان است. قرآن در جایی دیگر برای جلوگیری از عواقب زودپذیری خوشبینانه اخبار به پیامبر میفرماید هر خبری که راوی آن فاسق باشد درباره آن «تبین» و تحقیق کن تا به اشتباه نیفتی: «ان جائکم فاسق بنبأ فتبینوا...» یعنی اگر «تحت تاثیر القائات» مردم قرار گرفتی و آنرا پذیرفتی از روی احتیاط در اطراف آن تحقیق کن تا مبادا نادم و پشیمان شوی «ان تصیبوا طائفه» «بجهاله» و تصبحوا علی ما فعلتم «نادمین» یعنی اگر زودباوری مطلق باشد موجب پشیمانی خواهد شد و نتیجه آنکه اصل گوش فرا دادن به مردم و مخصوصا اطرافیان، سیره پیامبر(ص) است و نسبت آن به حضرت امام(ره) نه اتهام است و نه توهین و نه خروج از حق و انصاف. خود امام راحل در مواردی مطالبی گفتند که موید باور ایشان به سخنان اطرافیان بوده از جمله ادعایی که برخی مسئولین جنگ درباره عدم توان رزمندگان به ادامه جنگ به ایشان دادند که به قبول قطعنامه منتهی شد و پس از پیروزی رزمندگان در صحنه مرصاد و هزیمت دشمنان، حضرت امام به چگونگی آن پی بردند و جملهای درباره تصمیم خود فرمودند (کتاب قطعنامه را بخوانید). نمونه دیگر باور نسبت دروغی بود که علیه رئیسجمهور وقت (حضرت آیتالله خامنهای) مبنی بر مخالفت ایشان با ولایت فقیه مورد نظر امام داده بودند و نامه و روشنگری مقام معظم رهبری (رئیسجمهور وقت) آن توطئه را خنثی کرد و نمونه دیگر اقرار به خطای خود درباره دولت مهندس بازرگان بود که برخی از اعضای شورای انقلاب آنرا به امام بزرگوار معرفی کرده بودند. و همچنین سخن امام(ره) درباره روحانیت مبارز بود که با دخالت رئیس فقید مرحوم جامعه روحانیت مبارز مرتفع شد.
حال به نوشته خود برگردید و ببینید که آیا بزرگنمایی عامدانه شما و «اهانت و توهین و خلاف حق و انصاف» که شما به آیتالله سیدمحمد خامنهای نسبت دادهاید که به گمان شما این فرزند و مرید و ذوب در امام آن را مرتکب شده، از طرف شما نوعی اتهام و توهین و خلاف حق و انصاف نسبت به معظمله نیست؟ و آیا شما نباید از تهمت و اهانت خود استغفار و توبه کنید؟
شما با تکیه بر برداشت غلطی که از جملات مصاحبه کردهاید آنچنان برخلاف حق و انصاف ثقل مقاله خود را روی پایه سست توهین به امام و شهید بهشتی قرار دادهاید تا با برانگیختن احساسات مریدان حضرت امام، جریان جدیدی ایجاد شود و موضوع اصلی مصاحبه که پاشنه آشیل دشمنان است از نظرها دور بماند و دشمن فتنهگر آسوده و در عافیت بماند و این از شما که تصور میرفت از مخالفان فتنه و فتنهگران و معتقد به طرح مباحث روشنگرانه جدید هستید، بسیار عجیب است.
و در عوض، به یکی از رجال پرتجربه و روحانی و فقیه حکیم و عارفی که پیوسته در حریم حق مانده و برای دفاع از حق سینه سپر کرده و از حقیقت و مصالح اسلام و ملت دفاع کرده و مخلص و مرید امام بوده و هست و عمر خود را وقف جامعه و دین کرده و به دنبال حطام دنیوی نبوده، شما همگام با دشمنان نظام و انقلاب (که در همه عمر سیاسی معظمله به او جفا کردهاند) جفا کردهاید. آقای شریعتمداری «کاش اینگونه نبودید» و این خطا از شما سر نمیزد.
2. مرحوم حاج سیداحمد
استظهار نادرست شما از جمله «کسانی در جماران» و تطبیق آن با مرحوم سیداحمد خمینی، نوعی سفسطه و استفاده از شگرد ژورنالیستی و روش روانی برای نتیجه ناروای دیگر بود. طرح و تصریح نام کسی که در وسط نبوده ظلم به آن غایب و کاری بسیار نابجاست. درست نبود که نام کسی را که از او نام برده نشده و در این دنیا زندگی نمیکند بر سر زبانها بیندازید و شریک واقعه کنید. این کار هم ظلم به آن مرحوم است و هم به بازماندگان مکرم ایشان.
شما خوب میدانید که در جماران و حوالی بیت امام کسانی منزل کرده و حاضر بودند و در مواقعی حساس نقشهایی بازی میکردند و مرحوم آقا سیداحمد خمینی در بسیاری اقدامات آنها، با آنها اختلاف مشی داشت. ایکاش نام این مرحوم را (که علیرغم برخی از سران فتنه) پس از رحلت حضرت امام(ره) بهترین نقش را در دوام رهبری امام و انتقال به رهبر معظم انقلاب و دوام انقلاب داشته در این جریده نمینوشتید و آن مرحوم را به این موضوع که رسوای جهان شده است آلوده نمیکردید.
3. شهید بهشتی
شما در دفاع صوری و مصلحتی خود از مرحوم شهید بهشتی توصیف آن شهید به «تمامیتخواه» و «دارای ظاهر لیبرالیستی» را «جفای بزرگی در حق آن شهید والامقام» وانمود کردهاید ولی در دفاع خود چیزهایی دیگر و از جمله خدمات ایشان را یادآور شدهاید که نشان از بیاطلاعی دقیق شما از شخصیت آن عزیز است. البته آن شهید بزرگوار همواره بر صراط مستقیم بود ولی روشی خاص در مدیریت و در رفتارشناسی سیاسی و اجتماعی داشت.
آیتالله سیدمحمد خامنهای به گفته خود از سال 35 تا 60 یعنی 25 سال دوست نزدیک و همفکرو همسنگر شهید بهشتی بودند و کمتر کسی مثل ایشان به خصایل و عقاید و روش ایشان وقوف داشتند و همیشه در شداید و مشکلات به کمک آن شهید میرفتند.
صفاتی چون تمامیتطلبی یا روحیه لیبرالیستی درباره ایشان برای کسانی که به معنی آن دقت کنند و در فکر بهرهبرداری سیاسی و شخصی از این الفاظ نباشند، نوعی ستایش آن شهید است زیرا ایشان به مدیریت بیشتر مسئولین اطمینان نداشت و نظارت و حضور خود را لازم میدانست (که میشود با کلمه اصرار بر تمامیت تعبیر کرد.) و این برای کسانی که از نزدیک با ایشان کار کردهاند روشن است.
از طرفی ایشان آزاد فکر میکرد و روشی آزاد و مستقل برای خود داشت و اهل شعار و افراط و تفریط نبود. گاهی از این جناح و گاهی از آن جناح طرفداری میکرد و نمونه آن را در اسناد مجلس خبرگان قانون اساسی سال 59 میتوانید ببینید. روحیه لیبرالیستی یا آزادمنشی با لیبرال که نام نهضت آزادی و دارای بعد سیاسی و ضدانقلابی است فرق دارد. نسبت صفت «ظاهر لیبرالیستی» و «تمامیتخواهی» جفا به شهید بهشتی نبود بلکه اگر جفایی واقع شده، جفا به ملت حزبالله است که در اثر مغالطه تفسیر نادرست از الفاظ، غبار ابهام برپا شود و جلو بصیرت ملت را بگیرد و توجه مردم را از اصل و متن قضیه که فتنهگران هستند به حواشی و فروع بینتیجه منعطف کند.
4. افتادن در دام
شما با تحریف کلمه افتادن در دام وانمود کردهاید که آیتالله سیدمحمد خامنهای ندانسته و از روی اشتباه در دام بقیه 8نفر افتادهاند که این استنباط غلط یا نسبت نارواست. ایشان میگوید در اصل متن نوشته و سوال من و آقای فارسی فقط این سوال بود که وزیر به مجلس بیاید و سفر آن هیئت را توضیح دهد، اما چون نامه سوال دیگری کار جمعی و امضای آن بنفع جمع و ترک تفرقه و تعدد بود و برای فرار از خودنمایی با سؤال انفرادی در برابر جمع دیگر، آن ورقه را که معلوم شد پشت سر آن دامی از طرف مجرمین آن واقعه بوده امضا نمودند و این به لحاظ همگامی آگاهانه با جمع بوده نه افتادن در دام جمع 7 نفر دیگر، آن موقع این سؤال قانونی تبدیل به «دام» شد و آن هشت نماینده صادق و دلسوز در معرض غضب حضرت امام(ره) قرارداد که برخی بر روی آن توطئهای کردند تا از جرم بزرگی که کرده بودند بگریزند.
5. آقای شریعتمداری
جا داشت بجای آن سرمقاله که دفاع تمام قد از متهم فتنه 88 و پرده کشیدن بر روی بصیرت و چشم انتظار مردم آگاه و نعل وارونه و پوشش آن دفاع از مقام مقدس امام و بیت او و شهید بهشتی بود، جنابعالی به اصل موضوع مصاحبه میپرداختید و آن را مثبت یا منفی تشریح میکردید. شما بهتر بود بجای توهین به فهم مردم و صادقانه، بر اساس تمام آنچه طی سالها درباره آفاتی که از اطراف حیات سیاسی اکبر هاشمی به این انقلاب وارد شده، غبار از حقیقت میگرفتید و تحلیل خود را- صحیح یا غلط- از اصل واقعه مک فارلین مینوشتید.
شما که قطعاً خاطرات اوج دفاع سال 65 هاشمی و کتاب ماجرای مک فارلین پسرش را خواندهاید خوب میدانید که ارتباط طرف ایرانی با مقامات آمریکا- به گواهی خود آنها- دست کم یک سال قبل یعنی سال 1364 و در واقع از سال 1985 میلادی بوده که اگر حضرت امام راحل و آقا سید احمد میدانستند، جمله «أین تذهبون» را خطاب به آنها میگفتند و جلو آن تماسها را میگرفتند. آقای شریعتمداری- در حدیث است: «رحمالله من عرف قدره ولم یتعد طوره». شما برخلاف این حدیث پا را از گلیم خود فراتر گذاشتید و طبق عادت به کاری پرداختید که در حد شما نبود. سزاوار نبود که گیس سفید مآبانه در جای قاضی و داور بنشینید و بین کسانی داوری کنید که بیش از شما حقایق مبارزه و انقلاب را شاهد بوده و فراز و نشیبهای بسیاری از نزدیک تجربه کردهاند و حکمی صادر کنید که حکم بین دو جریان مرگ و حیات جامعه انقلابی اسلامی ایران است. جامعهای که سایه خطر دشمنان در کنار آنهاست و ملتی که امروز به جزم و فهم و بصیرت بیشتر نیازمندند تا تردید و شک. و حقیقت واقعه مک فارلین و فتنه 88 و حوادث خطرناک آینده را از روزنامه کیهان میطلبند نه تردید و توقف در مسائل حاشیه و احیاناً تفرقه در صف متحد اصولگرائی، در زمانی حساس که صف اصولگرایان واقعی باید متحد باشد.
شما در حمله شدید خود به آیتالله سید محمد خامنهای که 35 سال سوابق درخشان مبارزاتی پس از انقلاب و چند دهه سابقه انقلابی پیش از انقلاب دارند و در مواقع سخت و تلخ همواره سینه سپر کرده و خط شکن بودهاند و امروز حامی ولایت الهی و چراغ روشن است انقلابی و بصیرت طلب هستند، آیا در مقاله شما سعی نشده بود بین این پیر سرباز مخلص انقلاب و بین ملت حزبالله فاصله بیندازید؟ و آیا با طرح نکات خارج از متن و بجای دفاع از خطراتی زنده و در راه برای ملت و انقلاب، خط درست و اصل مسئله را با حواشی خلط نکردید؟ و آیا برخورد با مردی بزرگ از سلاله پیامبر(ص) که همواره در راه اجرای احکام دین و اهداف انقلاب و امام گام برداشته جانب ادب را نگاه داشتید؟ آقای شریعتمداری کاش اینگونه نبودید». والسلام علی من اتبع الهدی.
زیرنویس لجوجانه و مجدد آقای شریعتمداری به جوابیه آیت الله سید محمد خامنه ای :
1- همانگونه که ملاحظه میشود جوابیه طولانی آیتالله سید محمد خامنهای غیر از 3 مورد که به آن اشارهای گذرا خواهیم داشت، تکرار همان مطالبی است که در مصاحبه با مجله رمز عبور بیان کرده بودند و کیهان در یادداشت خود با عنوان «کاش اینگونه نبود» به نقد مستند آن پرداخته بود. بنابراین پاسخ کیهان همان است که در یادداشت مورد اشاره آمده است و خوانندگان محترم میتوانند متن یادداشت کیهان و جوابیه ایشان را به مقایسه بنشینند و خود درباره آن قضاوت کنند.
2- آیتالله سید محمد خامنهای در ابتدای جوابیه از مصاحبه خود با «رمز عبور» با عنوان «نبأ عظیم»! یاد میکنند که باید گفت؛ همه مفسران بزرگ قرآن ، مصداق «نبأ عظیم» را روز رستاخیز، قرآن، رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین علیهالسلام تفسیر کردهاند و معلوم نیست چگونه میتوان مصاحبه آیتالله سید محمد خامنهای با مجله رمز عبور را هم یکی از مصادیق «نبأعظیم» دانست!؟
3- ایشان در بخشی از جوابیه اشاره کردهاند که «پیامبر خدا(ص) نیز سخنان همه را میشنیدند و دشمنان پیامبر(ص) به ایشان اعتراض میکردند که چرا به هر خبر و سخنی گوش میدهند و آن را باور میکنند ولی قرآن به دفاع از آن حضرت نفرمود که پیامبر شما چون معصوم است پس هیچوقت فریب نمیخورد! بلکه فرمود «قل هو اُذن خیرلکم یؤمن بالله و یؤمن للمومنین» یعنی اشکال نکنید که چرا سخن دروغگویان را باور میکند، آن حضرت اُذن خیر است.» در این آیه شریفه کمترین سخنی درباره اینکه «پیامبر(ص) هم ممکن است فریب دروغگویان را بخورد»! دیده نمیشود و در همه تفاسیر معتبر آمده است منظور آیه این است که پیامبر رحمت به سخنان همه گوش میدهد ولی در هنگام عمل فقط به فرمان خدا توجه دارند و معلوم نیست نظر آیتالله سیدمحمد خامنهای از کجای این آیه و به نقل از کدام مفسر قرآن مطرح شده است. زیرا حتی ظاهر آیه نیز دقیقا برخلاف نظر ایشان است و نشان میدهد که رسول خدا(ص) فریب دروغگویان را نمیخورد و تحت تأثیر آنها قرار نمیگیرند. آیتالله سیدمحمد خامنهای در ادامه همین بخش و بلافاصله به آیه شریفه «ان جائکم فاسق بنبأ فتبینوا...» اشاره میکنند که این استناد نیز تأیید کننده انتقاد کیهان به مصاحبه ایشان است، چرا که در این آیه شریفه خداوند سبحان میفرمایند «اگر فاسقی برای شما (همه مؤمنان نه فقط پیامبر خدا(ص)) خبر آورد درباره آن تحقیق کنید تا مبادا، به خاطر آن قومی را به مصیبت گرفتار کنید و سپس پشیمان شوید» همانگونه که به وضوح دیده میشود. خدای سبحان میفرمایند درباره خبری که افراد فاسق میآورند تحقیق کنید. خب! از کجای این آیه برمیآید که رسول خدا تحت تأثیر اخبار دروغ قرار میگرفته است؟!
4- ایشان در چند جای جوابیه اهانتهایی نسبت به کیهان و مدیرمسئول آن روا داشتهاند که در پی دفاع از خود نیستیم.
====
تذکر پایگاه شنود به آقای شریعتمداری،
شما مطلبی در خصوص آنچه که یکی از بزرگان نظام به بزرگی دیگر نسبت داده بود نوشتید.
طبق قانون ایشان بابت مطلب شما(فارغ از اینکه پایتان را از گلیم سوادتان بیرون گذاشته بودید) احترام قائل شده و جوابیه ای را ارسال نمودند که چاپ کنید.
شما مدیرمسئول محترم کیهان، آیا نمیدانید که رفتار حرفه ای گری روزنامه نگاری ایجاب میکند که دوباره و ذیل همان جوابیه قلمزنی نکنید؟
آیا این رفتار کودکانه نیست؟
حرفی زدید و جوابی گرفتید.
اگر قرار باشد باز هم ادامه دهید و آن بزگوار وارد بازی بده بستان کلام با شما شود که دیگر نامش مناظره روزنامه ای است.
مرا ببخشید بزرگوار،
ولی به عنوان یکی از مخاطبان و مصرف کنندگان(و حتی حامیان شما) حق دارم که بگویم چرا همیشه دوست دارید در پرتابِ سخن «یک بر صفر» جلو باشید؟
یکی گفته اید و یکی شنیده اید.
دنبال چه هستید؟
بنده در پست قبلی شنود، کوتاه و مختصر به شما یادآوری کردم که گاف داده اید.
حق درین بود که پیش از ارسال جوابیه ی حضرت آیت اله خامنه ای(حفظه هالله) به خود آیید و شجاعانه عذرخواهی کنید.
رفتار یک حزب اللهی بیریا و متعهد همین باید باشد.
رفتار شما مانند کسی است که در خیابان بر زمین خورده و غرور نابجایش اجازه نمیدهد که از جا برخیزد و حاضر هم نمیشود بپذیرد که «زمین خورده» است بنابراین همانطور سینه خیز به راه خود ادامه میدهد.
آقای شریعتمداری،
متاسفانه ظرف 5 سال اخیر تعداد انگشت شماری از گافهای جنابعالی را در حرفه تان رصد کرده ام اما همیشه به حرمت کسوتتان و زحماتی که میکشید به رویتان نیاورده ام.
اما حالا که شیپور بصیرت را از سرگشادش میزنید (آنهم در آستانه 9 دی) شرمشارم که بگویم :
بس کن حاج حسین و چند روزی روزه سکوت بگیر.
لطف کنید و پُست قبلی بنده را مجدداً مرور نموده و پاسخم که یکی از کامنت گذاران را بخوانید تا ببینید که بی آنکه از جوابیه حضرت آیت الله خامنه ای خبر داشته باشم چند مورد را بیان کردم که دقیقا انطباق با جوابیه ی این بنده ی مخلص خدا دارد.
دوست ندارم این را بگویم جناب شریعتمداری اما ناچارم :
همین گافهای گاه وبیگاه شماست که بهانه حمله به کیهان را به دست شروران ضدانقلاب میدهد و کیهان به «غضنفر رسانه های نظام» میخوانند.
این را گفتم زیرا شما لجوجانه در جوابیه ی جناب خامنه ای عزیز، باز هم زیرنویسی بیهوده کرده و مطالب ناشایست درج کرده اید.
لذا وقتی کسوت بزرگترتان را نگاه نمیدارید از کوچکترتان(که بنده باشم) انتظاری نداشته باشید.
والسلام
فرازی از وصیتنامه سیاسی الهی حضرت امام (ره) :
(( من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطهی سالوسی و اسلامنمایی بعضی افراد، ذکری از آنان کرده و تمجیدی نمودهام که بعد فهمیدم از دغلبازی آنان اغفال شدهام. آن تمجیدها در حالی بود که خود را به جمهوری اسلامی متعهد و وفادار مینمایاندند و نباید از آن مسائل سوء استفاده شود؛ و میزان در هر کس حال فعلی او است.))
و باز هم فرازی دیگر از این وصیت نامه ی عظیم :
(( وصیت اینجانب به حوزههای مقدسة علمیه آن است که کراراً عرض نمودهام که در این زمان که مخالفین اسلام و جمهوری اسلامی کمر به براندازی اسلام بستهاند و از هر راه ممکن برای این مقصد شیطانی کوشش مینمایند، و یکی از راههای با اهمیت برای مقصد شوم آنان و خطرناک برای اسلام و حوزههای اسلامی نفوذ دادن افراد منحرف و تبهکار در حوزههای علمیه است، که خطر بزرگ کوتاه مدت آن بدنام نمودن حوزهها با اعمال ناشایسته و اخلاق و روش انحرافی است و خطر بسیار عظیم آن در درازمدت به مقامات بالا رسیدن یک یا چند نفر شیاد که با آگاهی برعلوم اسلامی و جا زدن خود را در بین تودهها وقشرهای مردم پاکدل و علاقهمند نمودن آنان را به خویش وضربة مهلک زدن به حوزههای اسلامی و اسلام عزیز و کشور در موقع مناسب میباشد. و میدانیم که قدرتهای بزرگ چپاولگر در میان جامعهها افرادی به صورتهای مختلف از ملیگراها و روشنفکران مصنوعی و روحانی نمایان که اگر مجال یابند از همه پرخطرتر و آسیب رسانترند ذخیره دارند که گاهی سی ـ چهل سال با مشی اسلامی و مقدس مآبی یا «پان ایرانیسم» و وطن پرستی و حیلههای دیگر، با صبر و بردباری در میان ملتها زیست میکنند و در موقع مناسب مأموریت خود را انجام میدهند. ))
بازنشر در 598 +