شنود

سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

شنود

سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

شنود

در سپهر ملیِ «گفت و شنودِ» کشوری که ردپای 5000 سال تمدن در آن وجود دارد و مزین به آموزه های متعالی دینی همچون اسلام نیز هست، زیبنده نیست که سهم «گفتن» ها بسیار بیشتر از «شنیدن»ها باشد.
شنیدن نه به معنای پذیرشِ بی چون و چرا، بلکه ناظر بر این آسیب که قوه ی شنیداری ما بسیار کمتر از قوه ی گفتارمان فعال و آماده ارتباط با طرف مقابل است.
ما در غالب گفت وشنودهای فی مابین، اگر هم به ظاهر در حال توجه به سخنان طرف مقابل هستیم، درواقع منتظریم تا رشته ی سخن را در دست گرفته و آنچه را که از پیش آماده نموده ایم روانه ی روبرو کنیم.
این موضوع را یک آسیب فرهنگی عمیق برای کشوری که سعدی ها، فردوسی ها، خواجه نصیرها، ابن سیناها و ... را به جهان ارائه کرده است می دانم.
پایگاه شنود، محلی است برای شنیدن سخنان دوستان و عابرانی که در فضای مجازی گذرشان به این دریچه ی سخن می افتد.
فضای محقر «شنود»،
به شرط عدم اسائه ادب و رعایت نزاکت در سخن، به روی هر مخالف و موافقی گشوده است.

فرازی از وصیتنامه سیاسی الهی حضرت امام (ره) :

(( من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطه‌ی سالوسی و اسلام‌نمایی بعضی افراد، ذکری از آنان کرده و تمجیدی نموده‌ام که بعد فهمیدم از دغلبازی آنان اغفال شده‌ام. آن تمجیدها در حالی بود که خود را به جمهوری اسلامی متعهد و وفادار می‌نمایاندند و نباید از آن مسائل سوء‌ استفاده شود؛ و میزان در هر کس حال فعلی او است.))


و باز هم فرازی دیگر از این وصیت نامه ی عظیم :

((  وصیت اینجانب به حوزه‌های مقدسة علمیه آن است که کراراً عرض نموده‌ام که در این زمان که مخالفین اسلام و جمهوری اسلامی کمر به براندازی اسلام بسته‌اند و از هر راه ممکن برای این مقصد شیطانی کوشش می‌نمایند، و یکی از راههای با اهمیت برای مقصد شوم آنان و خطرناک برای اسلام و حوزه‌های اسلامی نفوذ دادن افراد منحرف و تبهکار در حوزه‌های علمیه است، که خطر بزرگ کوتاه مدت آن بدنام نمودن حوزه‌ها با اعمال ناشایسته و اخلاق و روش انحرافی است و خطر بسیار عظیم آن در درازمدت به مقامات بالا رسیدن یک یا چند نفر شیاد که با آگاهی برعلوم اسلامی و جا زدن خود را در بین توده‌ها وقشرهای مردم پاکدل و علاقه‌مند نمودن آنان را به خویش وضربة مهلک زدن به حوزه‌های اسلامی و اسلام عزیز و کشور در موقع مناسب می‌باشد. و می‌دانیم که قدرتهای بزرگ چپاولگر در میان جامعه‌ها افرادی به صورتهای مختلف از ملیگراها و روشنفکران مصنوعی و روحانی نمایان که اگر مجال یابند از همه پرخطرتر و آسیب رسانترند ذخیره دارند که گاهی سی ـ چهل سال با مشی اسلامی و مقدس مآبی  یا «پان ایرانیسم» و وطن پرستی و حیله‌های دیگر، با صبر و بردباری در میان ملتها زیست می‌کنند و در موقع مناسب مأموریت خود را انجام می‌دهند.  ))


بازنشر در 598 +

نظرات  (۲)

سلام داش مهران :) (خب شما بهت میاد خاکی پاکی باشی مثه خودمون ایطوری گفتم)
توضیح بیشتر لطفابدهید. در مورد خطابتون به آقایان شریعتمداری و سلیمی نمین منظورمه. به نظر می رسد آنها با رعایت مسائل مورد نظر، نکات لازم را گفته اند لذا شاید با صریح تر کردن منظورتون در تنقیح صورت مساله و جلوگیری از بدفهمی در مسیر گفتمانی موجب  صیقل دادن تفکر جبهه ی خودی گردید.
با تشکر
پاسخ:
سلام داش م
===
میتوانستم مطلب و منظورم رو همونجا بیشتر باز کنم اما خواستم این عزیزان تلنگری بخورن.
شنیدی که میگن : هرسخن جایی و هر نکته مکان یدارد؟
زمان و مکان حرفی که اینا زدن به نفع آقای هاشمی تموم شد تا به نفع آبروی حضرت امام(ره).
حرف برای گفتن زیاده اما فقط خواستم یادشون بندازم که از امام «امام تر » نشن و یادشون بیارم که فلسفه ی جمله معروف آن رهبر راحل که فرمود «ملاک حال فعلی افراد است» دقیقا به این خاطر هستش که برخیها در زمان نهضت(42 تا 57 ) و انقلاب (57تا68) ایشون رو تونستن اغفال کنن.
این فرموده ی خود حضرت امامه و ما نمیتونیم از ایشون جلو بزنیم و بگیم هیشکی نتونست ایشون رو...
===
باقی بقای شما.
سلام
ضمن احترام به تمام این بزرگواران (از حضرت آیت الله سیدمحمد خامنه ای گرفته تا آقایان سلیمی نمین و حسین شریعتمداری) باید بگویم در فرمایشات آقای سیدمحمد خامنه ای علیرغم افشای جریان سازشکار با آمریکا، اشکالات و تناقضاتی هست که نمی توان از کنارش گذشت.
1- نسبت دادن صفت «تمامیت خواه» به شهید بهشتی
2- تحریف آشکار تاریخ در خصوص علت اعدام سید مهدی هاشمی
3- تناقض در هدف امضای نامه (یک جا اعلام می کنند فریب خوردیم و جایی دیگر می گویند کار درستی کردیم.)
به نظر بنده نه آقای شریعتمداری و نه آقای سلیمی نمین اصل افشاگری را زیر سوال نبرده اند. بلکه اشکال آنها وارد بر این موارد و نیز برخی الفاظ بکار رفته در مصاحبه است.

به نظر حقیر اگر دیدگاه ما تایید مطلق منتقدان هاشمی باشد قطعا راه را به خطا می رویم و لازم است در عین بازخوانی تاریخ انقلاب و وادار کردن امثال هاشمی به توضیح درباره عملکرد خود از حدود و خط قرمزهای اخلاقی و شرعی فراتر نرویم.

آیا ما به باند هاشمی یا موسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره) معترض نیستیم که چرا درباره تحریف سخنان و مواضع امام سکوت اختیار می کنند و بلکه گاهی خود عامل به این گناه هستند؟ پس چگونه خود ما بتوانیم در این باره سکوت کنیم؟

در همین ماجرای اخیر، چند اشکال مهمی که به فرمایشات حضرت آیت الله سید محمد خامنه ای وارد است باعث شده تا به قول جناب سلیمی نمین آقای هاشمی مفری برای فرار از پاسخگویی پیدا کنند.
پیشنهاد می کنم چند جمله آخر نامه ایشان را مجددا بخوانیم:

«برخوردهای غیرعالمانه با جناب آقای هاشمی رفسنجانی نه‌تنها ضعف‌های ایشان را برای افکار عمومی روشن نمی‌سازد بلکه ممکن است نتیجه عکس عاید شود. اگر به‌حق با منیت‌های این شخصیت مخالفید و آن را خلاف مصالح کشور ارزیابی می‌کنید ابتدا لازم بود قدردانی خود را از پدری دلسوز که شما را از تبعات برخی منیت‌ها دور ساخت بروز می‌دادید.»
پاسخ:
پاسخ خط به خط شما :
===============
سلام
سلام برادر عزیزم
ضمن احترام به تمام این بزرگواران (از حضرت آیت الله سیدمحمد خامنه ای گرفته تا آقایان سلیمی نمین و حسین شریعتمداری)
بنده نیز همینطور
باید بگویم در فرمایشات آقای سیدمحمد خامنه ای علیرغم افشای جریان سازشکار با آمریکا، اشکالات و تناقضاتی هست که نمی توان از کنارش گذشت.
1- نسبت دادن صفت «تمامیت خواه» به شهید بهشتی
ایشان در این باره می گویند : (( مرحوم شهید بهشتی هم با وجود تمامیت‌خواهی باز مردی دشوار و علی رغم ظاهری لیبرالیستی، متدین و به انقلاب وفادار بود. و خودش را به غرب نمی‌فروخت))
اولا باید دید منظور ایشان از واژه ی تمامیت خواه چه بوده است؟
من درک و قضاوت مشخص و قطعی از کاربرد این واژه توسط آقاسید محمد خامنه ای(حفظه الله) ندارم هرچندمیتوان برداشتهای مختلفی داشت.
دوما می بینید که میگوید : ظاهر شهید بهشتی لیبرالیستی بوده .
بنده ی حقیر با سن کمی که در آنزمان داشتم یادم هست که ظاهر لیبرالیستی شهید بهشتی در آن زمان یعنی چه؟
اگر  امروزه به کسانی که خوراک،پوشاک و سبک زندگی شان شبیه غربیها باشد میگویند لیبرال! در آنزمان وقتی یک روحانی ارشد نظام «همچون بهشتی» میتوانست به زبانهای بیگانه تکلم کند یا با خبرنگاران زن خارجی مصاحبه کند یا با لباس اتوکشیده روحانیت ظاهر شود(که همینگونه هم بود) برای لییرال خواندن او کفایت میکرد.
کما اینکه کسانی که بهشتی را پیش از شهادتش، با شایعات ترور کردند روی موج همین ظاهر لیبرالیستی او توانستند سوار شوند لذا منظور سید محمد خامنه ای در خصوص ظاهر لیبرالیستی شهید بهشتی در آنزمان، با ظواهر لیبرالیستی کنونی خیلی متفاوت است درست مانند تفاوت برچسب «چپ بودن» در دهه شصت با «چپ و راست» دهه هفتاد.
و می بینید که جناب خامنه ای مُصرح میکنند که حقیقت وجودیِ آقای بهشتی «تدین و انقلابی گری» بود بنابراین بنده احتمال میدهم که منظور ایشان از تمامیت خواهی شهید بهشتی، آن چیزی نیست که بار منفی داشته باشد. آیا نمیتوان منظورشان را اینگونه برداشت کرد که : شهید بهشتی علیرغم ژست سخنان و مواضع لیبرالیستی(لیبرالیستی رایج در رسانه های عمومی آنزمان) تمامیت اختیارات حکومتی را برای اسلام گرایان میخواسته و معتقد به حکومت مطلقه فقیه بوده؟ (دقت فرمایید که آقای خامنه ای نگفته تمامیت خواهی شهید بهشتی برای کی؟ برای خودش؟ یا برای انقلاب؟)

2- تحریف آشکار تاریخ در خصوص علت اعدام سید مهدی هاشمی
محمدجان از شما بعید است.
آیا میتوان ادعا کرد که تمام پرونده هایی که در جمهوری اسلامی موجب حذف یا اعدام اشخاص شاخص یا وابسته به شاخصین شد بناگاه از زیر زمین کشف و یا سبز شد؟
سوال : یادت هست که احمدی نژاد در مناظره با کروبی افشا کرد که کروبی در زمان حضرت امام(ره) در گاراژهایی خاص اقدام به زندانی کردن برخی زنان شهدا میکرده و برای آنان که چگونه و با کی ازدواج کنند تعیین تکلیف میکرده؟
فراموش کرده ای که پس از این افشاگری روی آنتن زنده بود که حدود 200 زن شهید به عنوان شاهدان این موضوع تصمیم گرفتند که برای استیفای حقوقشان از کروبی شکایت کنند؟
سوال : آیا باید بپذیریم که حضرت امام(ره) از اینکار شنیع کروبی خبر داشته است؟
البته که خیر!
امام در وصیتنامه شان فرمودند : برخی دغلبازان مرا اغفال کردند.
اما آیا دیگرانی همچون آقای هاشمی و ... نیز از اینکار کروبی بی خبر بودند؟
پس چرا تا همین حالا این پرونده مسکوت مانده است؟
دیدی که خود کروبی لعین در مناظره با بیشرمی تمام گفت : هیچکس به اندازه ی من از امام(ره) حکم نداشته است.
میخواهم بگویم : سید مهدی هاشمی پیش از انقلاب بخاطر قتل مرحوم شمس آبادی متهم بود و زندان هم رفت .
سوال : چرا پس از افشاگری قضیه مک فارلین، طولی نمیکشد که پرونده ی پیش از انقلابش بازگشایی شده و در انتها اعدام میشود؟
عرض من این نیست که ایشان شمس آبادی را نکشته.
بلکه میخواهم بگویم اگر آقایانی بودند که جنایات کروبی و همسرش را در زمان مدیریت بر بنیاد شهید میدانستند، آقایانی هم بودند که پرونده سیدمهدی هاشمی را (در خصوص پرونده شمس آبادی و زندان رفتن های پیش از انقلاب) میدانستند آیا این احتمال وجود ندارد که سر سید مهدی هاشمی(به تاوان فاش سازی قضیه مک فارلین) در یک دوئل روکَم کنی بین این باند بر باد رفته است؟

متاسفانه بنده و شمای عامی که دسترسی به پرونده های محرمانه نظام نداریم و صرفا بیننده و شنونده ی مسائل از رسانه ها هستیم چاره ای غیر از رجوع به عقل و زدن تحلیلهای واقع بینانه (تاجایی که عقلمان قد میدهد) نداریم.
3- تناقض در هدف امضای نامه (یک جا اعلام می کنند فریب خوردیم و جایی دیگر می گویند کار درستی کردیم.)
اینکه سیدمحمد خامنه ای(زید عزه) با شهامت اعلام میکنند در مواقعی «فریب خورده» امری بدیهی است چرا که برخی دغلبازان توانستند حضرت امام را اغفال کنند چه برسد به سیدمحمد خامنه ای.
اما یکبار دیگر اینجای سخنان ایشان را بخوانید :
(( تا صبح روز رأی‌گیری در یک بن‌بست و برسر یک دو راهی قرار گرفته بودم از طرفی حقیقت امر و دروغی را که به امام گفته بودند می‌دانستم و از طرفی چهره امام در برابرم مجسم می‌شد و دلم بر مظلومیت او می‌سوخت و جرات به رأی مخالفت پیدا نمی‌کردم. اما اول صبح قبل از حرکت از منزل به خودم جنبیدم و تصمیم گرفتم دل یکدله کنم مخصوصاً عده زیادی از نمایندگان درباره رأیی که می‌خواستند بدهند همیشه با من مشورت می‌کردند و من باید برای آنها جواب داشتم، این بود که قرآن را برداشتم و استخاره کردم و جواب عجیبی آمد که تکلیف مرا روشن کرد. آخر آیه آمده بود که «حُرمَّت ذلک علی المؤمنین»))
این یعنی یک کارشناس مسئول، آگاه، متدین و انقلابی، با علم و اشراف به اینکه کسی یا کسانی دروغی را مستقیم و یا غیر مستقیم به حضرت امام(ره) منتقل کرده اند و امکان انتقال نظر کارشناسی اش به پیرجماران را ندارد تصمیم میگیرد امر را به خداوند بسپرد و به قرآن متوسل میشود برای اینکه روز قیامت حجتی برای رأیش داشته باشد. این سخن آقای خامنه ای یعنی اینکه اگر استخاره موافق فرمایش امام (ره)میشد همان را عمل میکرد.
محمدجان، نشنیده ای که حضرت آقا(روحی له الفدا) میفرمایند : مخالفتهای کارشناسی با نظر من دارید بگویید (نقل به مضمون)
مهم آنستکه ولایتمدار حقیقی علیرغم انقیاد و عشقش به ولی فقیه، نظر کارشناسی اش را بیان کند و در نهایت تابع حکم ولی باشد(البته نه بازی هایی که امثال علی مطهری اینروزها در می آورد)

به نظر بنده نه آقای شریعتمداری و نه آقای سلیمی نمین اصل افشاگری را زیر سوال نبرده اند. بلکه اشکال آنها وارد بر این موارد و نیز برخی الفاظ بکار رفته در مصاحبه است.
بنظر بنده نوشته های نمین و شریعتمداری در برهه کنونی مصداق بارز شقشقیه ای بود که آسیب اینکار آنان را دوماه دیگر در انتخابات ریاست خبرگان شاهد خواهیم بود.
بنظر من نوشته های دوستان یاد شده، مصداق بارز خروسهای بی محلی بودند (از محضر این دوستان عذر میخواهم) که موجب شدند تا ادعای بزرگ آقای خامنه ای گم شود.
بنظر من دادستان کل کشور تنها کسی بود که باید به مسئله ورود میکرد و ادعاهای آیت الله سیدمحمد خامنه ای را در خصوص اینکه آقای هاشمی مهره آمریکاست را بررسی میکرد تا در صورت اثبات یا عدم اثبات این ادعا، تکلیف قضایی یکی از طرفین روشن شود که گوینده ی این ادعا اتهام واهی زده است و جرمش را بکشد و یا اثبات شود تا متهم این ادعا جورش را بکشد.
بالاخره هرچه هست، نه آقای هاشمی شخصیت کمی است و نه آیت الله سید محمد خامنه ای شخصیت کمی!
بنابراین نمین و شریعتمداری به موضوعی ورود کردند که در اندازه شان نبود و فقط فضا را به نفع کسانی که میخواهند صدای این سخنان به جایی نرسد مدیریت کردند(انشاالله که آقایان نمین و شریعتمداری از روی ناآگاهی چنین کاری کرده باشند)

به نظر حقیر اگر دیدگاه ما تایید مطلق منتقدان هاشمی باشد قطعا راه را به خطا می رویم و لازم است در عین بازخوانی تاریخ انقلاب و وادار کردن امثال هاشمی به توضیح درباره عملکرد خود از حدود و خط قرمزهای اخلاقی و شرعی فراتر نرویم.
موافقم
آیا ما به باند هاشمی یا موسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره) معترض نیستیم که چرا درباره تحریف سخنان و مواضع امام سکوت اختیار می کنند و بلکه گاهی خود عامل به این گناه هستند؟ پس چگونه خود ما بتوانیم در این باره سکوت کنیم؟
آورین آورین
در همین ماجرای اخیر، چند اشکال مهمی که به فرمایشات حضرت آیت الله سید محمد خامنه ای وارد است باعث شده تا به قول جناب سلیمی نمین آقای هاشمی مفری برای فرار از پاسخگویی پیدا کنند.
این سخن نمین غلط اندر غلط است.
اتفاقا اگر مدعی العموم ورود کند و تمام کدهای سخنان آقای خامنه ای را نخ کش کند حقایق بهتر هویدا خواهند شد چه اینکه برخی حقایق تلخ و شیرین تاریخ انقلاب مثال پازلی است که هر قطعه اش نزد یک نفر و در یک پرونده ی بظاهر مجزاست.

پیشنهاد می کنم چند جمله آخر نامه ایشان را مجددا بخوانیم:
«برخوردهای غیرعالمانه با جناب آقای هاشمی رفسنجانی نه‌تنها ضعف‌های ایشان را برای افکار عمومی روشن نمی‌سازد بلکه ممکن است نتیجه عکس عاید شود. اگر به‌حق با منیت‌های این شخصیت مخالفید و آن را خلاف مصالح کشور ارزیابی می‌کنید ابتدا لازم بود قدردانی خود را از پدری دلسوز که شما را از تبعات برخی منیت‌ها دور ساخت بروز می‌دادید.»
محمدآقا،
جان برادر!
شما یک مورد،
فقط یک مورد از آقای هاشمی مثال بیاور که سوالات عالمانه ی قلم بدستان پیر و جوان کشور را (در مورد عملکرد خودش) پاسخ داده باشد.
او زیرک تر از آنست که به دام پرسش و پاسخهایی بیفتد که انتهایش به جنگلی از پارادوکسهای عملکردی و اعتقادی بیانجامد.
هاشمی فقط و فقط زمانی که توسط سِمَتهای رسمی خاص! همچون «رئیس جمهور» یا ... خطاب قرار بگیرد واکنش نشان خواهد داد. ضمن اینکه سکوی طرح پرسشهای مطروحه نیز برایش بسیار مهم است.
فی المثل :
اگر احمدی نژاد در سمت ریاست جمهوری نمی بود(هر چقدر هم شهیر و محبوب می بود) هاشمی برای تمام تعریضات سال 88 او تره هم خُرد نمیکرد.
یا اگر احمدی نژاد روی آنتن 50 میلیونی مناظرات تلویزیونی این سخنان را نمیگفت هاشمی آنقدر ناراحت نمیشد.
فلذا : آقای نمین لازم است از این توهم که «هاشمی را عالمانه نقد کنید پاسخ خواهد داد» باید دست بردارد.
یادم هست سال 88 شخصاً از حاج عباس سوال کردم  : آقای نمین ، آیا آقای هاشمی از صحنه سیاست حذف خواهد شد؟
گفت : هاشمی از این به بعد به همان اندازه که با رهبری همخوانی و همراهی داشته باشد در صحنه خواهد بود.
حال بنده سوال میکنم : آیا هاشمی از سال 88 به بعد، مواضعش و کردارش(نه ادعایش) با رهبری همخوانی لازم را داشته و راضی کننده بوده است؟
بنظر من  پاسخ منفی است.
 سوال : پس چرا اینهمه هنوز کدهاشمی در صحنه سیاست کشور وجود دارد؟
آیا محبوبیت مردمی دارد؟ پاسخ بنده منفی است.
اما همینقدر مطمئنم که هاشمی قدر و ارزش «رسانه» و کارکردهایش را خیلی خوب میداند.
و با رزنانس خاطراتش(صرفنظر از صحت و سقم شان) دائما فضای مجازی و رسانه های دیگر را میخاراند تا نام هاشمی در فضای رسانه ها باقی بماند.
متاسفانه اینجا فضا محدود است و خودت میدانی معذورات نوشتاری هم کم نیستند.
هاشمی اگر خیلی دلسوز دفاع از حریم ولایت فقیه بود وقتی که فائزه اش علناً گفت : «این آقا زمان پدر من و خاتمی رهبر نبود و حالا رهبر شده است، مگر آقای هاشمی اعتبارنامه حکومتی خود را از دست ایشان گرفته است؟»
باید با دست خودش دهان فائزه را پر از ... میکرد.
اما ایشان حتی اعلام برائت هم از این سخنان زشت دخترش نکرد.

http://www.tabnak.ir/fa/news/159380/%D8%AA%D9%88%D8%B6%DB%8C%D8%AD-%D8%B5%D9%81%D8%A7%D8%B1-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%B3%D8%AE%D9%86%D8%A7%D9%86-%D9%81%D8%A7%D8%A6%D8%B2%D9%87-%D9%87%D8%A7%D8%B4%D9%85%DB%8C

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.