شنود

سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

شنود

سیاسی، فرهنگی، اجتماعی

شنود

در سپهر ملیِ «گفت و شنودِ» کشوری که ردپای 5000 سال تمدن در آن وجود دارد و مزین به آموزه های متعالی دینی همچون اسلام نیز هست، زیبنده نیست که سهم «گفتن» ها بسیار بیشتر از «شنیدن»ها باشد.
شنیدن نه به معنای پذیرشِ بی چون و چرا، بلکه ناظر بر این آسیب که قوه ی شنیداری ما بسیار کمتر از قوه ی گفتارمان فعال و آماده ارتباط با طرف مقابل است.
ما در غالب گفت وشنودهای فی مابین، اگر هم به ظاهر در حال توجه به سخنان طرف مقابل هستیم، درواقع منتظریم تا رشته ی سخن را در دست گرفته و آنچه را که از پیش آماده نموده ایم روانه ی روبرو کنیم.
این موضوع را یک آسیب فرهنگی عمیق برای کشوری که سعدی ها، فردوسی ها، خواجه نصیرها، ابن سیناها و ... را به جهان ارائه کرده است می دانم.
پایگاه شنود، محلی است برای شنیدن سخنان دوستان و عابرانی که در فضای مجازی گذرشان به این دریچه ی سخن می افتد.
فضای محقر «شنود»،
به شرط عدم اسائه ادب و رعایت نزاکت در سخن، به روی هر مخالف و موافقی گشوده است.

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دولت دهم» ثبت شده است

محمد حسین حیدری نوشت :

ورود من و هم نسلی هایم به دنیای سیاست با وقوع یک حادثه شگرف قرین بود؛ حادثه ای که به یکباره از محیط دبیرستان و فضای دوره نوجوانی به ساحت سیاست مان پرتاب کرد.

شاید درستش همین باشد که بگویم ما وارد سیاست نشدیم، سیاست وارد ما شد و به همین دلیل در جهان خودش احتمالا تا آخر عمر میخ کوبمان کرد.
عظمت و سهمگینی نبرد محمود احمدی نژاد با اکبر هاشمی رفسنجانی در خرداد و تیر 1384 مجال بی تفاوتی را به کمتر کسی می داد. نوجوان هایی بودیم 16 ساله که به تازگی از حق رای برخوردار شده بودیم، بعضا فقط چند ماه یا چند هفته. در آستانه انتخابات مهمترین مساله مان برخورداری از حق پوشیدن تی شرت در مدرسه، القای قانون ظالمانه تراشیدن اجباری موی سر، به رسمیت شناخته شدن حق مترقیِ استفاده از ژل برای مو و مهمتر از همه لغو زنگ اجباری نماز ظهر و عصر بود.

بچه های دبیرستان شهید رجایی اکثرا اهل نماز و خدا و پیغمبر (ص) بودند اما از اینکه یک ساعت پس از تعطیلی مدرسه باید بالاجبار در مدرسه باقی می ماندند، عذاب می کشیدند، به نشانه اعتراض اکثرا نماز را در مدرسه نمی خواندیم، در حیاط یک ساعت علاف می چرخیدیم تا «زنگ نماز» تمام شود.

نبرد محمود احمدی نژاد با اکبر هاشمی رفسنجانی حتی جانورهایی در سطح ما را هم بی تفاوت نمی گذاشت. وقتی محمود احمدی نژاد سوم تیرماه پشت اکبر هاشمی رفسنجانی را به خاک مالید، نفهمیدیم چه کسی را زمین زده. 4 سال بعد سواد سیاسی مان اوضاع بهتری داشت، کمی تاریخ انقلاب خوانده بودیم، احمدی نژاد این بار محکم تر و به جای پشت، با صورت به زمینش زد، اما باز هم نفهمیدیم چانه چه کسی خاکی شده. درستش این است بگویم که امروز بعد از مرگ اکبر هاشمی رفسنجانی فهمیده ایم که آن روز اصلا نفهمیده بودیم! تقدیر اینگونه رقم خورده بود که فقط با مرگ اکبر هاشمی رفسنجانی و مشاهده رفتار دشمنان صوری اش بتوانیم برآورد نسبتا صحیحی از ابعاد او و گستره شبکه اش داشته باشیم، هرچند که تردید دارم همین امروز هم همه ابعاد او را شناخته باشیم.


درک شکوه پهلوان چیره(احمدی نژاد) جز با شناخت عظمت حریف مغلوب(هاشمی) ممکن نمی شود.

مرحبا آقای دکتر احمدی نژاد.

بعد از درگذشت هاشمی رفسنجانی، احساس می کنم طوری شما را دوست دارم که همه عواطف قبلی ام پیش آن هیچ است.

ورود به منطقه ممنوعه امروز برایم معنا شده.

چه کار کردی شما؟!

ماشاءالله آقای دکتر.

برگردم به دبیرستان. آن روز جمع بندی بچه های کلاس سه دو ریاضی، این بود که مصطفی معین کاندیدای اصلح است و اگر بیاید دیگر مجبور نیستیم کچل کنیم، می توانیم پیراهن مارک دار بپوشیم و زنگ نماز هم لغو می شود. معین دانش آموزان مدارس و رای اولی ها را خوب هدف گرفته بود. حرف های مادرم درباره خدمات احمدی نژاد در شهرداری برایم هیچ جذابیتی نداشت. 27 خرداد به همراه بچه ها دست جمعی به مصطفی معین رای دادیم و به زودی از نتایج دور اول بهت زده شدیم. فکر می کردیم یک سال دیگر هم پیش دانشگاهی را باید تحت سلطه همین استبداد مسخره بگذرانیم تا اینکه معین از هاشمی رفسنجانی حمایت کرد. رفسنجانی را نمی شناختیم، نسبت به آنچه مردم درباره او می گفتند، کر و کور بودیم. همین را می فهمیدیم که اگر او رئیس جمهور شود وعده های معین را هم اجرا می کند.
تا شب سوم تیر اوضاع به همین منوال بود. خواب بودم که نیمه شب مادرم بیدارم کرد.

پرسید فردا به چه کسی رای می دهی؟

گفتم فقط برای همین بیدارم کردی؟!

سوالش را تکرار کرد.

گفتم هاشمی رفسنجانی.

گفت شیرم را حلالت نمی کنم اگر به احمدی نژاد رای ندهی!

و رفت.

خواب دیده بود اما نمی گفت چه دیده.

فردا صبح برگه رای را گرفتم جلوی صورتم. تصمیم گرفتم با شیر مادرم درنیفتم.

نوشتم محمود احمدی نژاد.

بعدها فهمیدم همه بچه های سه دو ریاضی آن روز نوشته بودند: محمود احمدی نژاد.

بعدها فهمیدیم اقامه نماز بهانه بود، یک ساعت بعد از اتمام کلاس ها در مدرسه زندانی مان می کردند تا همزمان با دبیرستان دخترانه رو به رو تعطیل نشویم و احیانا کسی دختر بازی و بالعکس نکند.

بعدها دیدیم که دبیرستان شهید رجایی با قدمت 70 ساله تخریب و به پارکینگ مجلس شورای اسلامی تبدیل شد.


منبع : دولت بهار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۵ ، ۱۰:۱۱
مهران موزون

احسان شریف احمدیان در اخرین یادداشت خود برای نکات پرس نوشت:

به یاد آورید آخرین ماهها و روزهای دولت دهم را که دولت تحت شدیدترین و ناجوانمردانه ترین حملات و توطئه ها داخلی و خارجی قرار داشت و هر یک از ما چریک وار اسلحه قلم و کیبورد و بیان را به کار گرفته بودیم و از حریم گفتمان انقلاب اسلامی جانانه دفاع می کردیم. در بحبوحه آن روزها بود که آرزو می کردیم ای کاش هر چه زودتر این جنگ فرسایشی تمام گردد تا به دور از حواشی و درگیریهای روزمره و اغلب بی ثمر، گوشه ای برگزینیم، تجربه ۸ ساله را ورق بزنیم و بدون فضای تقدس یا تعصب دستاوردها و کاستی های گذشته را بیرون بکشیم، نقد کنیم و راه آینده آن گفتمان بی بدیلمان را ترسیم نمائیم.

امروز ۲۳ ماه از آخرین روزهای آن دوران گذشته است.تهمت ها و تکفیرها همچنان پابرجاست، بی کم و کاست. چیز عجیبی نیست، انتظاری جز این نبود. مگر زخم خوردگان درد و چرک زخم کهنه شان التیام بخشیده است که بخواهند سکوت پیشه کنند و فریاد نزنند؟

این طرف چه خبر است؟
چریک ها همچنان خود را وسط میدان مبارزه می پندارند. منتظرند دشمن تکی بزند و بلافاصله شروع کنند به پاتک! چریک ها نقشه ی واضحی در دست ندارند. معصومانه و مظلومانه از حق شان، آبرویشان و دستاوردهایی که سالها برای آن خون دل خورده بودند دفاع می کنند. حق دارند، اما آیا تا به حال اندیشیده اند و آیا کسی به آنان گفته است که ۲۳ ماه پیش جنگ در خط مقدم جبهه ها به پایان رسیده است؟ آیا نمی بینند علمدار به خیمه ها برگشته و مدتی است شمشیر را غلاف کرده است؟! آیا با خود نمی اندیشند که هر جنگی نه یک استراتژی که دهها استراتژی دارد و در هر زمانی لازم است تغییر تاکتیک داد و تاکتیک جدیدی برگزید؟ آیا با خود نمی اندیشند که گاهی برای پیروزی و حمله نهایی، عقب نشینی، استراحت، بازنگری در اهداف، بازنگری در تاکتیک ها، تجدید قوا، تغییر سربازان و حتی در صورت صلاحدید و دستور “فرمانده” تعویض “علمدار” لازم است؟!

واقعیت آنست که شواهد و قرائن نشان می دهد که جریان معاند و معارض گفتمان اصیل انقلاب اسلامی بر اساس یک طراحی دقیق و ناجوانمردانه طوری برنامه ریزی کرده است که هر روزه با پمپاژ اخبار دروغین، مسموم و بی اساس در مورد دولت های نهم و دهم علاوه بر آنکه امید مردم علاقه مند به آن دولت ها و شخص محمود احمدی نژاد را ناامید کند، دوستداران و حامیان فعال و در خط مقدم آن را نیز دچار روزمرگی، سطحی نگری و تقدس گرایی کاذب نماید و آنان را از تجدید قوای درونی، نقدها و انتقادات درون گفتمانی، برنامه ریزی های بلند مدت، فعالیت های جریان ساز و عمیق غافل نماید! و شوربختانه آنکه تجربه دوسال اخیر پس از پایان دولت دهم نشان می دهد نقشه این جریان ناجوانمرد تا حدود زیادی به بار نشسته است…
بر اساس پایشی که یکی از دانشجویان متعهد انجام داده است نشان می دهد تقریبا هر ده روز یک بار سخنرانی و سخنی توهین آمیز از سوی شخص آیت الله هاشمی رفسنجانی و از طریق سایت رسمی او منتشر می شود، به فاصله چند ساعت بعد وزیر و یا مسئول بلند پایه ای در دولت یازدهم شبهه،مساله و یا خبری عجیب منتشر می کند و پس از یک یا چند روز روزنامه ها،سایت ها و شبکه های اجتماعی با هجمه ای بی نظیر و باد کردن در آن موضوع شبهات بی پایه و اساس خود را به جامعه پمپاژ می کنند.
به عنوان مثال به فواصل زمانی انتشار خبر سخنرانی آیت الله هاشمی و اتهام او با عنوان بیماری هاری، موضع گیری زنگنه در مورد دکل نفتی و اخبار و ویژه نامه های روزنامه های زنجیره ای در مورد این خبر توجه نمائید، به نتایج جالبی خواهید رسید!

از این سو نیز با مشاهده ی این اخبار و آگاهی از کذب بودن اکثریت آنها، بار دیگر احساس “مظلومیت وافر” دولت های نهم و دهم و شخص رییس جمهور سابق برای علاقه مندان آن به وجود می آید و تمام هم و غم و انرژی آنان صرف دفاع در برابر تهمت ها و پاسخ به شبهه پراکنان می شود. و این دور باطل هر روز ادامه پیدا می کند. همچنان که دو سال است ادامه پیدا کرده است. غافل از آنکه قرار گرفتن در موقعیت “مظلومیت وافر” و ادامه هر روزه این موقعیت علاوه بر آنکه دستاورد جدیدی برای این گفتمان ندارد از سوی دیگر “جریان سوم تیر” را از درون خسته، فرسوده و پوک می کند.
توضیح آن که در ۲ سال گذشته همواره در موقعیت “مظلومیت وافر” قرار داشته ایم و هر موقع فرد یا گروهی از درون دایره دلبستگان گفتمان اصیل سوم تیر و علاقه مندان دکتر احمدی نژاد خواسته است به منظور بازبینی عملکرد و رشد گفتمان و اصلاح مشکلات گذشته انتقاد یا نقد دلسوزانه و منصفانه ای مطرح کند از سوی خودمان سرکوب شده است و مجالی برای او فراهم نشده است. به یاد بیاورید که چند ماه از دولت دهم گذشته بود که یکی از افراد خوشنام و مورد اعتمادمان انتقاداتی درون گفتمانی وارد نمود و پس از آن بود که به شدت مورد فشار واقع گرفت.
یا آنکه چند ماه پیش در بحبوحه قضایای حکم محمد رضا رحیمی و نامه ساده اندیشانه ی او به دکتر احمدی نژاد، نگارنده مقاله ای نوشت و ضمن آنکه به تشریح دادگاه رحیمی و به نوعی سیاسی و تا حدودی فرمایشی بودن آن پرداخت، انتقاداتی را نیز پیرامون به کار گیری فردی خارج از گفتمان اصیل سوم تیر به عنوان معاون اول رییس جمهور بیان نمود و در آن مقاله ضمن استدلال های گوناگون پیرامون به کار گیری فردی که در مقاطع گوناگون همیار جریان هاشمی بوده است و در انتخابات سال ۸۴ نیز سینه چاک رای آوردن هاشمی بوده است را نادرست شمرد. اما هیچ یک از سایت های مطرح و فعال حامی دکتر احمدی نژاد حاضر به انتشار آن مقاله نبودند!

گذشته ها گذشته است و ارزش یادآوری ندارد، اما سوال اصلی آنجاست که اگر قرار باشد در آینده نیز هر ده روز یک بار هاشمی رفسنجانی اتهامی وارد کند و لشکر پشت سر او توپخانه را روشن نمایند و ما را در موقعیت “مظلومیت وافر” قرار دهند و ما نیز در زمین از پیش تعریف شده آنان بازی کنیم، پس کی وقت می شود به اصلاح و بهبود و برنامه ریزی و خودمان برسیم؟ افرادی که به نقش اول هاشمی رفسنجانی در جریان “انحراف پنداری” دولت دهم و به دام افتادنِ بسیاری از اصولگرایان بی بصیرت در زمین بازی آن روزهای هاشمی باور دارند، آیا برای آنان غیرقابل باور است که زمین بازی این روزهای اصولگرایان و حتی علاقه مندان دکتر احمدی نژاد را هم هاشمی رفسنجانی تعریف کرده باشد؟!!!

این که دو سال می گذرد و هیچ یک از رسانه های ما حاضر نیست مطلب انتقادی منصفانه و قابل اتکایی پیرامون مشکلاتی که حداقل همه ما متفق القول قبول داریم و آرزوی اصلاح آن را داریم منتشر کند نمی تواند نشانه خطرناکی از بازی خوردن در زمین بازی دشمن باشد؟
این که دو سال می گذرد و در جلسات خصوصی با دکتر احمدی نژاد فقط به اظهار علاقه به ایشان می پردازیم و جرات نمی کنیم به صورت جدی سوالات، شبهات و ابهامات ذهنمان را شجاعانه و احمدی نژاد وار از او بپرسیم، نشانه ای از یک هشدار خطرناک نیست؟ جالب آنکه نقل است پس از شهادت آیت ا… بهشتی در جلسه ای که دکتر [احمدی نژاد] و دوستانشان در محضر امام خمینی بوده اند ایشان و دوستانشان از همکاری و پیروی از فرد دیگری پس از شهید بهشتی مطالبه می کنند که حضرت امام نیز در پاسخ به این سوال استراتژیک و راهبردی آیت ا… خامنه ای را توصیه می نمایند. احتمالا اگر هر یک از ما در آن جلسه حضور داشتیم غیر از نگاه به صورت حضرت امام(ره) و اشک شوق کاری از دستمان بر نمی آمد! منش ما کجا و منش شخص محمود احمدی نژاد کجا؟

این که دو سال می گذرد و رسانه های ما به جای انتشار مقالات، مصاحبه ها و انتقادات درون گفتمانی پیرامون جریان، تفکر و اندیشه انقلاب اسلامی و سوم تیر در شخصیت یک فرد متوقف شده اند و منتظرند او سفری کند تا عکس های او را منتشر کنند یا آنکه فرد یا افرادی دیگر(که چه بسا ارزش توجه نیز نداشته باشد) له یا علیه ایشان حرفی بزنند و آن رسانه ها بازنشر نمایند، اگر آسیب روزمرگی و متوقف شدن را به دنبال نداشته باشد، هیچ دستاورد جدیدی برای ما نخواهد داشت. زنده نگه داشتن جریان سوم تیر و شخص رییس جمهور سابق به انتشار، گسترش، رشد و ارتقای تفکرات و اهداف اوست نه عکس ها و پوسترهای او.

حقیقتا بر همه ما لازم است به دور از پروپاگاندای رسانه ای این روزها و گرفتار نشدن در تله های دشمن و گریز از قرار گرفتن در موقعیت “مظلومیت وافر” نگاهی به گذشته داشته باشیم، نقاط قوت، ضعف ، فرصت ها و تهدیدات فعلی را شناسایی کنیم و با استفاده از آنها مسیر پیش روی خود را شفاف و بدون تعارفات سیاسی ترسیم نمائیم. در این راه مدل فکری و عملی رهبری بزرگوار انقلاب اسلامی می تواند الگوی مناسبی برای تمامی ما باشد. رهبری بزرگوار انقلاب در عین حال که در آن ۸ سال دولت های نهم و دهم بزرگترین و رساترین مدافع، حامی و علاقه مند به اندیشه ها و عملکردهای دولت منبعث از گفتمان سوم تیر بودند و آن تعابیر بی نظیر همچون احیاگر انقلاب اسلامی، زنده کننده ارزشهای امام، پر تلاش و جهادگر، محبوب ترین دولت پس از مشروطه و دهها تعبیر بی نظیر دیگر را داشتند، در عین حال ظریفت ترین و راهبردی تربن انتقادات را هم بیان می نمودند. باید ظرفیت مطرح نمودن، پذیرفتن و دیالوگ کردن پیرامون انتقادات وارده بر خودمان را به دست آوریم. باید کاری کنیم که مخاطب بیرونی به این ادراک برسد که حامی فعال گفتمان سوم تیر تنها یک مدافع چشم و گوش بسته نیست، بلکه مدافعی است که در عین پافشاری بر اصول و دستاوردهای خدشه ناپذیر این گفتمان، انتقادات وارده را نه تنها می پذیرد که برای اصلاح آن راهکار ارائه می دهد.
پیشنهاد می شود دیدارها و ملاقات های تکه ای و مقطعی با چهره ها و مسئولین کشور به خصوص دکتر احمدی نژاد به دیدارهایی مداوم، منظم، هدفدار و موضوعی و حتی المقدور با مخاطب برگزیده شده تبدیل گردد. به یاد بیاوریم که فارغ شدن ایشان و بسیاری از بزرگان از مناصب روزمره اجرائی و وقت گذاری بیشتر آنان بزرگترین فرصت برای ماست که غنی ترین و راهبردی ترین نتایج و مسائل را از دل جلسات با آنان بیرون بکشیم.
بار دیگر یادآوری می شود ظرفیت انتقادپذیری را در هم تقویت کنیم، با شجاعت و متانت انتقادات خود را مطرح نماییم، به هیچ وجه همدیگر را تکفیر نکنیم و به گفتمانی که امروز در آن سلایق گوناگون جای گرفته اند احترام بگذاریم و افتخار کنیم.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۴ ، ۱۲:۰۲
مهران موزون